Perdic | مفصلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 27 (3 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	articulated U	مفصلی
	hinged U	مفصلی
	articular U	مفصلی
	keage U	مفصلی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	axle stub U	اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
	uniarticulate U	یک بندی یک مفصلی تک مفصلی
	trimerous U	سه مفصلی
	articulated jack U	جک مفصلی
	pivot point U	نقطه مفصلی
	propeller shaft U	محور مفصلی
	sleeve coupling U	تزویج مفصلی
	socket pipe	لوله مفصلی
	spigot and socket joint	اتصال مفصلی
	synovia U	رطوبت مفصلی
	arthrosis U	استحاله مفصلی
	articulated rotor U	روتور مفصلی
	knuckle joint U	لولای مفصلی
	articulated shaft U	محور مفصلی
	articular sensations U	احساسهای مفصلی
	hinged support U	تکیه گاه مفصلی
	It was a sumptuous lunch . U	نهار مفصلی بود
	articulated vehicle U	وسیله نقلیه مفصلی
	articulation wales U	چوب بست مفصلی
	bursitis U	اماس کیسههای مفصلی
	clevis U	اتصال پنجه مفصلی
	They gave him a sound thrashing . U	اورا کتک مفصلی زدند
	hinge joint U	مفصلی که دریک سطح حرکت کند

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy