English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
putative U مفروض مورد قبول عامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conventional U مورد قبول عامه
popularity U قابل قبول عامه
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
taken U مورد قبول
received U مورد قبول
popularize U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularised U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
availabe time U زمان مورد قبول
persona grata U شخص مورد قبول
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
current standard cost U هزینه استاندارد و مورد قبول
agrapha U که مورد قبول مسیحیان نیست
adopted items of material U اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
lowest common denominators U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
to pass go orrun current U معمولا مورد قبول واقع شدن
lowest common denominator U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
ack U Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
persona grata U نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
datum U مفروض
working mean U میانگین مفروض
differential ballistic wind U بادبالیستیکی مفروض
given U مفروض مسلم
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
supposable U تصور کردنی مفروض
assumed portfolio U اوراق بهادار مفروض
putative father of an illegitimate child U پدر مفروض فرزندی نامشروع
aclinic line U خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
public U عامه
omnibuses U عامه
the public U عامه
the common people U عامه
plebs U عامه
omnibus U عامه
lowest common denominators U عامه پسند
public works U فواید عامه
public U عامه اشکار
public interest U منافع عامه
lowest common denominator U عامه پسند
public interests U مصالح عامه
endowments to the public U اوقاف عامه
folkway U عقیده عامه
endowment for the benefit of the public U وقف بر مصالح عامه
popularity U جلب محبوبیت عامه
ochlocracy U حکومت عامه یا گروهی ازمردم
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
plebiscitary U وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
newsworthy U قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
jack johnson U د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
utilitarianism U بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
acceptances U قبول
compliance U قبول
receptions U قبول
admissions U قبول
adoption U قبول
acknowledgment U قبول
reception U قبول
admission U قبول
intromission U قبول
acceptance U قبول
imprimatur U قبول
acceptance U قبول قرارداد
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
tolerable U قابل قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
I agree. U قبول دارم.
agreement U قرار قبول
passable U قابل قبول
acceptances U قبول قرارداد
allowable U قابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
acceptability U قبول شدگی
believable U قابل قبول
ineligible U غیرقابل قبول
disallowance U عدم قبول
admissible U قابل قبول
embracement U قبول اتخاذ
acceptable U قابل قبول
express acceptance U قبول صریح
acceptably U بطورقابل قبول
rejection U عدم قبول
rejection U قبول نکردن
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
aceptive U قابل قبول
acknowladgement of debt U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
intolerance U عدم قبول
acceptor U قبول کننده
entertains U قبول کردن
entertained U قبول کردن
entertain U قبول کردن
acceptance by conduct U قبول فعلی
acceptance by words U قبول قولی
acceptance limit U حد قابل قبول
ready acceptance U حسن قبول
acceptancy U اماده قبول
acceptant U قبول کننده
accepter U قبول کننده
reasonable U قابل قبول
agreements U قرار قبول
acceptation tacite U قبول ضمنی
admitting U قبول کردن
honour U قبول کردن
honors U قبول کردن
honoring U قبول کردن
honored U قبول کردن
to take in U قبول کردن
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
compliancy U قبول اجابت
adoption U قبول به فرزندی
compliantly U با قبول و رضایت
withdraws U قبول نکردن
withdraw U قبول نکردن
honoured U قبول کردن
honouring U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
admission of liability U قبول بدهی
admittable U قابل قبول
adopter U قبول کننده
allowable load U بارقابل قبول
disclaims U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaim U قبول نکردن
adopts U قبول کردن
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
honours U قبول کردن
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
conceding U قبول شکست
concedes U قبول شکست
conceded U قبول شکست
concede U قبول شکست
non acceptance U عدم قبول
naturalization U قبول تابعیت
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
accords U قبول کردن
accorded U قبول کردن
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
accord U قبول کردن
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
compliant U قبول کننده
sufficiently <adv.> U قابل قبول
accept U قبول کردن
accept U قبول شدن
acceptable <adj.> U قابل قبول
passes U قبول کردن
offer and acceptance U ایجاب و قبول
pass U قبول کردن
passed U قبول کردن
valid U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
accepting U قبول شدن
accepts U قبول کردن
reply paid U جواب قبول
receivable U قابل قبول
incompliance U عدم قبول
accepts U قبول شدن
implied acceptance U قبول ضمنی
ratification U قبول قبولی
accepting U قبول کردن
intolerancy U عدم قبول
credibility U قابل قبول بودن
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
honored U یاحوالهای را قبول کردن
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
accepting U پسندیدن قبول کردن
admissible stress U تلاش قابل قبول
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
matriculant U قبول شده در دانشگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com