Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shop
U
مغازه گردی کردن دکه
shopped
U
مغازه گردی کردن دکه
shops
U
مغازه گردی کردن دکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Laundry / Dry cleaners
U
مغازه لباسشویی و مغازه خشکشویی
to poke a bout
U
ول گردی کردن
packman
U
دوره گردی کردن
hoboes
U
دوره گردی کردن
peddles
U
دوره گردی کردن
traipsing
U
هرزه گردی کردن
hobo
U
دوره گردی کردن
pub crawls
U
میخانه گردی کردن
peddle
U
دوره گردی کردن
hobos
U
دوره گردی کردن
peddled
U
دوره گردی کردن
traipse
U
هرزه گردی کردن
hawked
U
دوره گردی کردن
pub crawl
U
میخانه گردی کردن
traipses
U
هرزه گردی کردن
hawk
U
دوره گردی کردن
traipsed
U
هرزه گردی کردن
hawks
U
دوره گردی کردن
gad
U
با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
cadged
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadge
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadging
U
اخاذی کردن دوره گردی کردن
shoplifting
U
بلند کردن جنس از مغازه
shoplifting
U
دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
window shop
U
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
universal
U
سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
roundest
U
گردی
levorotation
U
چپ گردی
roundness
U
گردی
rondure
U
گردی
cylinderisity
U
گردی
globularity
U
گردی
rotundily
U
گردی
heroism
U
گردی
knobbiness
U
گردی
round
U
گردی
farinose
U
گردی
cavetto
U
ربع گردی
sleep walking
U
خوابیده گردی
somnambulation
U
خواب گردی
cylinderisity
U
دقت گردی
pub crawls
U
میخانه گردی
powder metallurgy
U
متالورژی گردی
powderiness
U
خاصیت گردی
gas lubrication
U
روغنکاری گردی
mountaineering
U
کوه گردی
What are you looking for ?
U
دنبال چی؟ می گردی ؟
pedlary
U
دوره گردی
roundness
U
نسبت گردی
top radius
U
گردی سر دنده
somnambulism
U
خواب گردی
hole circle
U
گردی سوراخ
pub crawl
U
میخانه گردی
colportage
U
دوره گردی
coal dust firing
U
اشتعال گردی
cadging
U
گدایی دوره گردی
to i. aroom with a powder
U
گردی درخانه پاشیدن
cadged
U
گدایی دوره گردی
pulverulent
U
ازهم پاشنده گردی
peregrination
U
جهان گردی دربدری
cadge
U
گدایی دوره گردی
cadges
U
گدایی دوره گردی
peregrinations
U
جهان گردی دربدری
dry galvanizing
U
اب روی دادن گردی
bezant
U
پولک گردی که معمولا از طلااست
rhapsode
U
دوره گردی که اشعار رزمی
shops
U
مغازه
shopper
U
مغازه رو
shop
U
مغازه
shoppers
U
مغازه رو
shopped
U
مغازه
door to door selling
U
فروش کالا بصورت دوره گردی
salesclerk
U
فروشنده مغازه
tuck shop
U
مغازه قنادی
d. store
U
مغازه بزرگ
tuck shop
U
مغازه حلویات
to shut up a shop
U
مغازه ای را بستن
storing
U
مغازه دکان
store
U
مغازه بزرگ
floor walker
U
راهنمای مغازه
storing
U
مغازه بزرگ
shopkeeper
U
مغازه دار
shopwalker
U
راهنمای مغازه
store
U
مغازه دکان
shoplifter
U
دزد مغازه
shoplifters
U
دزد مغازه
shop lifting
U
دزدی از مغازه ها
shopkeepers
U
مغازه دار
walkabout
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
bookshops
U
مغازه کتاب فروشی
shop assistant
دستیار مغازه دار
bookshop
U
مغازه کتاب فروشی
delicatessen
U
مغازه اغذیه فروشی
wineshop
U
مغازه شراب فروشی
delicatessens
U
مغازه اغذیه فروشی
show case
U
قفسه جلو مغازه
soda fountains
U
مغازه لیموناد فروشی
mercery
U
مغازه پارچه فروشی
soda fountain
U
مغازه لیموناد فروشی
rotisserie
U
مغازه خوراک پزی
haberdashery
U
مغازه ملبوس مردانه
stock in trade
U
موجودی کالای مغازه
console
U
کنسول
[نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
cantina
U
مغازه خواربار یامشروب فروشی
clerks
U
کارمند دفتری فروشنده مغازه
burse
U
مغازه یابازار خرید وفروش
clerk
U
کارمند دفتری فروشنده مغازه
five and ten
U
مغازه اجناس ارزان قیمت
The goods in this shop could not be flogged.
U
اجناس این مغازه باد کرده
sales register
U
صندوق پول یا ماشین دخل مغازه
shopworn
U
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
hock spanner
U
اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
cash register
U
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
point of sale
U
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
pos
U
محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
cash registers
U
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays
[American E]
.
U
مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
this shope has a well assorted(I'll-assorted)stock.
U
اجناس این مغازه جور ( ناجور )است
middlemen
U
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middleman
U
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
demo
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstration
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations
U
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
barker
U
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
packing
U
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
union shop
U
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
frostwork
U
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
EFTPOS
U
ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
punched
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
wands
U
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand
U
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com