Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adjutantship
U
معینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standardize
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
adjutancy
U
معینی معاونت
cost plus
U
بعلاوه سود معینی
he is at a loose end
U
کار معینی ندارد
inbound
U
محصور در حدود معینی
station
U
درپست معینی گذاردن
stationed
U
درپست معینی گذاردن
stations
U
درپست معینی گذاردن
ageless
U
بدون عمر معینی
standardizes
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardize
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing
U
مطابق درجه معینی دراوردن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
head for
U
به سمت معینی در حرکت بودن
emplace
U
در محل معینی قرار دادن
local option
U
اختیار تعیین محل معینی
predecease
U
پیش ازواقعه معینی مردن
tonner
U
کامیون دارای فرفیت معینی
standardising
U
مطابق درجه معینی دراوردن
model
U
مطابق مدل معینی در اوردن
modeled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
modelled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
models
U
مطابق مدل معینی در اوردن
standardised
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardises
U
مطابق درجه معینی دراوردن
term insurance
U
بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
calibrate
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrated
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
protraction
U
نقشه کشی طبق مقیاس معینی
calibrating
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrates
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
tonner
U
کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
cover drive
U
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
cover point
U
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
off break
U
کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
dimension stock
U
چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
section hand
U
کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
capias
U
حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
the
U
حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
blood counts
U
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
blood count
U
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
forty one billiard
U
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
time zones
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
camporee
U
اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
an impersonal verb
U
فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
precarious
U
عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
packets
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
isallobaric
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
packet
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
clearing and switch buying
U
توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
hovering acts
U
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
floating fender
U
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
bond
U
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
viewport
U
فرایندی که به استفاده کنندگان اجازه میدهد تا هر عکس انتخاب شده را در محل معینی روی یک صفحه نمایش قراردهند
helmzhold resonator
U
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
gyrodyne
U
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
do while
U
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
future perfect tense
U
زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
particularity
U
دارای خصوصیات معینی خصوصیات برجسته
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
wire matrix printer
U
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
accelerators
U
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com