Total search result: 201 (13 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
The sense of this word is not clear . U |
معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
to the [that] effect <adv.> U |
با مفهوم [معنی] کلی |
 |
 |
denotation U |
علامت تفکیک معنی و مفهوم |
 |
 |
synonym U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
synonyms U |
کلمه مترادف کلمه هم معنی |
 |
 |
fallal U |
کلمه بی معنی |
 |
 |
falderol U |
کلمه بی معنی |
 |
 |
epexegetically U |
برای روشن شدن معنی |
 |
 |
this word means a dog U |
معنی این کلمه سگ است |
 |
 |
In what sense are you using this word ? U |
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟ |
 |
 |
lection U |
اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی |
 |
 |
homonym U |
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد |
 |
 |
forbid U |
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست |
 |
 |
forbids U |
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست |
 |
 |
hyphens U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
hyphen U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
logogriph U |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
 |
 |
kepse motife U |
[ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.] |
 |
 |
search and replace U |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
 |
 |
zero compression U |
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند |
 |
 |
acceptation U |
قبول معنی عرف معنی مصطلح |
 |
 |
worded U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
word U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
word wrap U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
wraparound U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
word U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
worded U |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
 |
 |
signify U |
معنی دادن معنی بخشیدن |
 |
 |
signifying U |
معنی دادن معنی بخشیدن |
 |
 |
signifies U |
معنی دادن معنی بخشیدن |
 |
 |
illumination by diffusion U |
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن |
 |
 |
least significant bit U |
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد. |
 |
 |
prefixes U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
prefix U |
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد |
 |
 |
statute at large U |
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی |
 |
 |
worded U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
word U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augments U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augmenting U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
augmented U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
markers U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
augment U |
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر |
 |
 |
marker U |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
 |
 |
All is not gold that glitters. <proverb> U |
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست). |
 |
 |
Persian rug U |
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.] |
 |
 |
to rime one word with another U |
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن |
 |
 |
winchester disk U |
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست |
 |
 |
ring shift U |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
step frame U |
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد |
 |
 |
flash U |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
 |
 |
flashed U |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
 |
 |
flashes U |
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن |
 |
 |
illuminati U |
روشن ضمیران روشن فکران |
 |
 |
daylight U |
روز روشن روشن کردن |
 |
 |
daylit U |
روز روشن روشن کردن |
 |
 |
transparent U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
transparently U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
processor U |
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم |
 |
 |
hypertext U |
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر |
 |
 |
syllables U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
syllable U |
جزء کلمه مقطع کلمه |
 |
 |
lsb U |
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است |
 |
 |
leaving files open U |
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست . |
 |
 |
keyword U |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
 |
 |
softer U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
soft U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
enclitic U |
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد |
 |
 |
softest U |
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد |
 |
 |
half tone screen U |
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن |
 |
 |
his parentage isunknown U |
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
softest U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
softer U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
soft U |
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود |
 |
 |
vignetting U |
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی |
 |
 |
cycles U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycle U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
cycled U |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
 |
 |
purpose U |
مفهوم |
 |
 |
conception U |
مفهوم |
 |
 |
notion U |
مفهوم |
 |
 |
purposes U |
مفهوم |
 |
 |
intendment U |
مفهوم |
 |
 |
concept U |
مفهوم |
 |
 |
moral U |
مفهوم |
 |
 |
tacit U |
مفهوم |
 |
 |
context U |
مفهوم |
 |
 |
contexts U |
مفهوم |
 |
 |
conceptions U |
مفهوم |
 |
 |
vacuous U |
بی مفهوم |
 |
 |
concepts U |
مفهوم |
 |
 |
sounded U |
مفهوم |
 |
 |
hangs U |
مفهوم |
 |
 |
purporst U |
مفهوم |
 |
 |
sounds U |
مفهوم |
 |
 |
signification U |
مفهوم |
 |
 |
soundest U |
مفهوم |
 |
 |
intelligible U |
مفهوم |
 |
 |
notions U |
مفهوم |
 |
 |
sound U |
مفهوم |
 |
 |
hang U |
مفهوم |
 |
 |
it is past all hope U |
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست |
 |
 |
meaning U |
مفهوم فحوا |
 |
 |
conception U |
مفهوم آفرینی |
 |
 |
implied U |
ضمنا" مفهوم |
 |
 |
implied U |
مفهوم ضمنی |
 |
 |
implications U |
مفهوم استنباط |
 |
 |
imported U |
مفهوم ورود |
 |
 |
import U |
مفهوم ورود |
 |
 |
iuntelligibly U |
بطور مفهوم |
 |
 |
purports U |
مفهوم ساختن |
 |
 |
constructively U |
بطور مفهوم |
 |
 |
purporting U |
مفهوم ساختن |
 |
 |
purported U |
مفهوم ساختن |
 |
 |
purport U |
مفهوم ساختن |
 |
 |
intelligibly U |
بطور مفهوم |
 |
 |
conceptual learning U |
مفهوم اموزی |
 |
 |
concept learning U |
مفهوم اموزی |
 |
 |
conjunctive concept U |
مفهوم عطفی |
 |
 |
concept formation U |
تکوین مفهوم |
 |
 |
implicitly U |
بطور مفهوم |
 |
 |
relational concept U |
مفهوم ربطی |
 |
 |
conceptualization U |
مفهوم سازی |
 |
 |
importing U |
مفهوم ورود |
 |
 |
implication U |
مفهوم استنباط |
 |
 |
comprehensibly U |
بطور مفهوم |
 |
 |
sense U |
حس تشخیص مفهوم |
 |
 |
meanings U |
مفهوم فحوا |
 |
 |
ideogram U |
مفهوم نگاشت |
 |
 |
unintelligible U |
غیر مفهوم |
 |
 |
intention U |
غرض مفهوم |
 |
 |
impliedly U |
بطور مفهوم |
 |
 |
substances U |
مفاد مفهوم |
 |
 |
intentions U |
غرض مفهوم |
 |
 |
effect U |
مفهوم نیت |
 |
 |
contraposition U |
مفهوم مخالف |
 |
 |
significance U |
مفهوم اهمیت |
 |
 |
senses U |
حس تشخیص مفهوم |
 |
 |
substance U |
مفاد مفهوم |
 |
 |
effecting U |
مفهوم نیت |
 |
 |
sensed U |
حس تشخیص مفهوم |
 |
 |
effected U |
مفهوم نیت |
 |
 |
galimatias U |
کلام غیر مفهوم |
 |
 |
roger U |
مفهوم شد پیام را گرفتم |
 |
 |
zircon U |
سخن غیر مفهوم |
 |
 |
purporst U |
بهانه مفهوم شدن |
 |
 |
implications U |
مستلزم بودن مفهوم |
 |
 |
value added concept U |
مفهوم ارزش افزوده |
 |
 |
implication U |
مستلزم بودن مفهوم |
 |
 |
overtone U |
شدیدالحن مفهوم فرعی |
 |
 |
implicit U |
اشاره شده مفهوم |
 |
 |
overtones U |
شدیدالحن مفهوم فرعی |
 |
 |
get the message <idiom> U |
به واضحی فهمیدن مفهوم |
 |
 |
percept U |
چیز مفهوم ادراکات |
 |
 |
illuminating U |
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن |
 |
 |
illuminates U |
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن |
 |
 |
illuminate U |
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن |
 |
 |
flare U |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
 |
 |
flares U |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
 |
 |
the inherent U |
text or word a of indirectsense and مفهوم |
 |
 |
by con. U |
مفهوم مخالف ان جنین میشود |
 |
 |
read between the lines <idiom> U |
پیدا کردن مفهوم ضمنی |
 |
 |
the document purports that U |
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که |
 |
 |
loose sentence U |
جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد |
 |
 |
wheel U |
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی] |
 |
 |
opaquely U |
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم |
 |
 |
rebus sic stautibus U |
به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند |
 |
 |
explain U |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
 |
 |
explains U |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
 |
 |
explaining U |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
 |
 |
explained U |
روشن کردن باتوضیح روشن کردن |
 |
 |
it is inexpedient to reply U |
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست |
 |
 |
information hiding U |
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است |
 |
 |
yin yang U |
مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.] |
 |
 |
dumbest U |
بی معنی |
 |
 |
drifts U |
معنی |
 |
 |
meaningful U |
پر معنی |
 |
 |
drifting U |
معنی |
 |
 |
dumber U |
بی معنی |
 |
 |
dumb U |
بی معنی |
 |
 |
drift U |
معنی |
 |
 |
to explain away U |
معنی |
 |
 |
meaning U |
معنی |
 |
 |
meaningfully U |
پر معنی |
 |
 |
meanings U |
معنی |
 |
 |
effecting U |
معنی |
 |
 |
effected U |
معنی |
 |
 |
tosh U |
بی معنی |
 |
 |
effect U |
معنی |
 |
 |
purports U |
معنی |
 |
 |
witless U |
بی معنی |
 |
 |
abstract U |
معنی |
 |
 |
abstracting U |
معنی |
 |
 |
abstracts U |
معنی |
 |
 |
of no significance U |
بی معنی |
 |
 |
dull U |
بی معنی |
 |
 |
neer do well or well U |
بی معنی |
 |
 |
innuendoes U |
معنی |
 |
 |
innuendos U |
معنی |
 |