Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spiritually
U
معنوی روحی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incorporating
U
معنوی
moral
U
معنوی
metaphsical
U
معنوی
anagogic
U
معنوی
intellctual right
U
حق معنوی
spiritual
U
معنوی
immaterialist
U
معنوی
virtual
U
معنوی
incorporates
U
معنوی
incorporate
U
معنوی
abstracts
U
معنوی
abstracting
U
معنوی
abstract
U
معنوی
spiritusoity
U
کیفیت معنوی
moral damage
U
ضرر معنوی
immaterial
U
معنوی جزئی
syllepsis
U
مطابقه معنوی
incorporeal
U
مجرد معنوی
constructive coercion
U
اجبار معنوی
spiritual
U
روحانی معنوی
moral damage
U
خسارت معنوی
unliquidated damages
U
خسارات معنوی
emblem
U
[تصویر سمبل معنوی]
mystique
U
جذبه وشهرت معنوی
spiritualize
U
بطور معنوی تفسیر کردن
anagogy
U
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagoge
U
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
metaphysically
U
از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
inanition
U
بی روحی
spectral
U
روحی
psychical
U
روحی
spiritual
U
روحی
intrinsic
U
روحی
psychiatry
U
طب روحی
psychic
U
روحی
mental
U
روحی
anagogy
U
تعالی روحی
to raise a ghost
U
روحی راحاضرکردن
panpsychism
U
روحی نگری
to lay a ghost
U
روحی راناپدیدکردن
supersensible
U
روحی روانی
psychic force
U
نیروی روحی
psychasthenia
U
ضعف روحی
psychic force
U
قوه روحی
psychotherapy
U
تداوی روحی
obsessions
U
عقده روحی
obsession
U
عقده روحی
gaiety
U
سبک روحی
verve
U
سبک روحی
anagoge
U
تعالی روحی
inner
U
روحی باطنی
numinous
U
اسرارامیز روحی
analeptic
U
محرک روحی
emotional and physical
U
روحی وبدنی
congenial
U
دارای تجانس روحی
anagogic
U
وابسته بتعالی روحی
congenial
<adj.>
U
دارای تجانس روحی
to sustain a trauma
U
ضربه روحی خوردن
invigorate
U
تقویت روحی کردن
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
anagogical
U
وابسته بتعالی روحی
psycho analysis
U
تجزیه و تجلیل روحی
psychic
U
واسطه پدیده روحی
traumas
U
ضربه روحی روان اسیب
psychotherapy ortherapeutics
U
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
obsesses
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
U
ایجاد عقده روحی کردن
to empower somebody
U
به کسی قدرت
[روحی]
دادن
to be dashed to the ground
U
از نظر روحی خرد شدن
trauma
U
ضربه روحی روان اسیب
obsessing
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsess
U
ایجاد عقده روحی کردن
to hit rock bottom
U
از نظر روحی خرد شدن
to be shattered
[British E]
U
از نظر روحی خرد شدن
to be devastated
U
از نظر روحی خرد شدن
to walk
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
haunt
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
syupersubstantial
U
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
haunts
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
orthopsychiatry
U
تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
single track
U
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
zombies
U
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie
U
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
structuralism
U
بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
zombi
U
روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
satyagraha
U
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com