Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
physically handicapped
U
معلول جسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
effecting
U
معلول
effected
U
معلول
disabled
U
معلول
effect
U
معلول
imperfective
U
معلول
handicapped
U
معلول
emergent
U
معلول
dysgenic
U
معلول
due to
U
معلول
caused
U
معلول
aurally handicapped
U
معلول شنیداری
effect and cause
U
معلول و علت
mentally handicapped
U
معلول ذهنی
cause and effect
U
علت و معلول
a posteriori
U
از معلول به علت
visually handicapped
U
معلول دیداری
a priori
U
از علت به معلول
effecting
U
عملی کردن معلول
effected
U
عملی کردن معلول
effect
U
عملی کردن معلول
non compos mentis
U
دارای فکر معلول
causal nexus
U
رابطه میان علت و معلول
rehabilitant
U
بیمار یا معلول درحال نوتوانی
causally
U
نسبت میان علت و معلول
apriori
U
ازعلت به معلول پی بردن استقرایی
somatic
U
جسمی
corporals
U
جسمی
carnal
U
جسمی
corporeal
U
جسمی
bodily pain
U
جسمی
substantial
U
جسمی
corporal
U
جسمی
dynamic relation
U
روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
etiology
U
سبب و اثرشناسی مبجث علت و معلول
priori
U
باب پی کردن بردن از علت به معلول
so matic
U
طبیعی جسمی
superphysical
U
ابر جسمی
physical psychological
U
جسمی- روانی
material
U
کلی جسمی
materials
U
کلی جسمی
deduction
U
استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
corporeity
U
خاصیت جسمی یامادی
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
transubstantiation
U
تبدیل جسمی بجسم دیگر
the colouring p of a substance
U
ماده رنگ دهنده جسمی
somatotypic
U
نوع جسم ساختمان جسمی
somatotype
U
نوع جسم ساختمان جسمی
embolic
U
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
whaleback
U
هر جسمی شبیه پشت بالن
heredity
U
رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
electrolysis
U
تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
allotrope
U
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
declination
U
فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
dispersoid
U
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
radio activity
U
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
hemihydrate
U
هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
gyrostat
U
التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
radioactivity
U
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
tags
U
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
catalysis
U
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
tag
U
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
luminescence
U
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
metamer
U
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
antimatter
U
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
variable incidence
U
جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
acetolysis
U
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
variable pitch
U
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
jet propulsion
U
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
dysfunction
U
عمل یا کار معلول وغیر عادی عدم کار
polymer
U
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers
U
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
isomerous
U
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer
U
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
nucleole
U
جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com