English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
presentee U معروض علیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
pro and con U له و علیه
versus U علیه
against U علیه
cons U بر علیه
con U بر علیه
conned U بر علیه
conning U بر علیه
pros and cons U له و علیه
v U علیه
divtsor U مقسوم علیه
respondent U مدعی علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
out of court U محکوم علیه
defendants U مدعی علیه
appellee U مستانف علیه
assignee U محال علیه
judgement debtor U محکوم علیه
respondent U مستانف علیه
drawee U محال علیه
pupils U مولی علیه
pupil U مولی علیه
divisor U مقسوم علیه
respondents U مستانف علیه
anti U مخالف علیه
respondents U مدعی علیه
defendant U مدعی علیه
lady ship U سرکار علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
beneficiary U موقوف علیه
beneficiaries U موقوف علیه
recognizor U محکوم علیه
third person of a transfer U محال علیه
victim of an offence U مجنی علیه
pro and con U دلائل له و علیه
peace be upon him U علیه السلام
party against whom a protest is made U معترض علیه
denominator U مقسوم علیه
denominators U مقسوم علیه
ward U مولی علیه
losing party U محکوم علیه
wards U مولی علیه
object of protest U معترض علیه
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
cross action U علیه وی اقامه کند
public mischief U جرم علیه جامعه
offences against property U جرائم بر علیه اموال
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
lese majesty U خیانت علیه حکومت
lese majeste U خیانت علیه حکومت
common d. U مقسوم علیه مشترک
action in personam U دعوی بر علیه شخص
self-defeating U علیه منظور خود
self defeating U علیه منظور خود
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
offences against public dencency U جرائم بر علیه عفت عمومی
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
counter fire U اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
chemical defense U پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
whispering campaign U انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
lese majesty U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
lese majeste U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
drawer U محال علیه برات برات کش
drawers U محال علیه برات برات کش
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com