Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bring up
<idiom>
U
معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to get something to somebody
U
برای کسی چیزی را آوردن
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
sales talk
U
مذاکره وبازار گرمی برای فروش
algebra
U
قوانینی که برای معرفی
to bring something
U
آوردن چیزی
to get
[hold of]
something
U
آوردن چیزی
reagency
U
امادگی برای واکنش یا معرفی
to obtain something
U
بدست آوردن چیزی
to bring something
U
بدست آوردن چیزی
to serve something
U
غذا
[چیزی]
آوردن
to live through something
U
تاب چیزی را آوردن
to get
[hold of]
something
U
بدست آوردن چیزی
to get
[hold of]
something
U
گیر آوردن چیزی
to take something into account
U
چیزی را در حساب آوردن
To process and treat something .
U
چیزی راعمل آوردن
to bring something
U
گیر آوردن چیزی
play down
<idiom>
U
ارزش چیزی را پایین آوردن
to buoy something
[up]
U
چیزی را به میزان بالا آوردن
to buoy something
[up]
U
چیزی را بالا روی آب آوردن
phase
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
proceed time
U
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
To take something to pieces.
U
دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
make good
<idiom>
U
بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
key
کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است
flowchart
U
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flow diagram
U
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
to tax someone
[something]
U
بیش از اندازه بارکردن
[فشار آوردن بر]
کسی
[چیزی]
constant
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
enquiry
U
کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
to stand the test of time
U
برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test
U
برای مدت زیاد دوام آوردن
holotype
U
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
make a living
<idiom>
U
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
descriptions
U
زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
description
U
زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
scan
U
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned
U
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans
U
بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
masks
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
mask
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
MIP mapping
U
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
sample size
U
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
procedural
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
to grieve over anything
U
برای چیزی
requested
U
تقاضا برای چیزی
request
U
تقاضا برای چیزی
inclinable to something
U
مساعد برای چیزی
requests
U
تقاضا برای چیزی
look to
<idiom>
U
آمادگی برای چیزی
requesting
U
تقاضا برای چیزی
to grumble at any thing
U
برای چیزی غرغرکردن
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
in defence of somebody
[something]
U
برای دفاع از کسی
[چیزی]
security blanket
<idiom>
U
استفاده از چیزی برای راحتی
steeper
U
فرف برای خیساندن چیزی
to try something on
U
چیزی را برای امتحان پوشیدن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
asked
U
برای چیزی بی تاب شدن
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
asking
U
برای چیزی بی تاب شدن
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
asks
U
برای چیزی بی تاب شدن
to give reasons for a thing
U
دلیل برای چیزی اوردن
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
ask
U
برای چیزی بی تاب شدن
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
application
[for something]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
take for
<idiom>
U
اشتباه شخصی برای چیزی
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
lanyard
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
consigned
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
To set a limit to everything.
U
برای هر چیزی حدی قائل شدن
lanyards
U
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
anthropomorphism
U
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
to make a study of something
U
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
nothing remains to be told
U
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
demands
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
consigns
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigning
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
consign
U
یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
impetrate
U
برای چیزی لابه واستغاثه کردن
RIFF
U
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
resource
U
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
wringer
U
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to commandeer something
U
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
make something out
<idiom>
U
ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
cash on the barrelhead
<idiom>
U
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
Do you have nothing to declare?
U
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
To lick ones lips .
U
شکم خود را برای چیزی صابون زدن
to e. with person on a thing
U
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
applying
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
represented
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
put up to
<idiom>
U
وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
measure
U
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
to be the obvious thing
[for somebody or something]
U
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
represents
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
apply
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
to open something to
[the]
traffic
U
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
represent
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
applies
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
to not give a shit about something
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
Would you like something to drink?
<idiom>
U
آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟
[غذا و آشپزخانه]
to not give a smeg about something
[British E]
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
permutations
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
not to have a prayer of achieving something
U
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
On the recent developments he had nothing to say.
U
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
to offshore something
U
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
to not give a damn about something
[somebody]
U
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
rain check
<idiom>
U
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
discussions
U
مذاکره
negotiations
U
مذاکره
discussion
U
مذاکره
bargain
U
مذاکره
negotiation
U
مذاکره
bargains
U
مذاکره
bargaining
U
مذاکره
tractate
U
مذاکره
bargained
U
مذاکره
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
U
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
dipstick
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
peg
U
میله چوبی با نوک تیز
[برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipsticks
U
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
planch
U
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
renegotiation
U
مذاکره مجدد
conference
U
گفتگو مذاکره
discuss
U
مذاکره کردن
interviewed
U
مصاحبه مذاکره
interview
U
مصاحبه مذاکره
negotiates
U
مذاکره کردن
tractarian
U
مقاله مذاکره
interviewing
U
مصاحبه مذاکره
interviews
U
مصاحبه مذاکره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com