Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
default
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
combatant
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board
U
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatants
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
ingredient
U
عناصر
ingredients
U
عناصر
target indications
U
عناصر هدف
known data
U
عناصر تیرمعلوم
component operation
U
عناصر عملیاتی
known data
U
عناصر معلوم
conversion of data
U
تبدیل عناصر
cantilever elements
U
عناصر کنسولی
data element
U
عناصر اطلاعات
job elements
U
عناصر شغلی
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
essential elements
U
عناصر ضروری
trace elements
U
عناصر کمیاب
gft setting
U
عناصر خط کش تیر
meteorological data
U
عناصر هواسنجی
minor elements
U
عناصر فرعی
clemency
U
اعتدال عناصر
combat , elements
U
عناصر رزمی
representative elements
U
عناصر نماینده
transmutation
U
تبدیل عناصر
orbital element
U
عناصر مداری
minor elements
U
عناصر جزئی
column head
U
عناصر سرستون
firing data
U
عناصر تیر
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
periocic table
U
جدول تناوبی عناصر
treadway
U
پل برای عناصر پیاده
interrupted
U
[عناصر معماری منقطع]
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
transition series
U
گروه عناصر واسطه
data
U
سوابق عناصر داده ها
firing data
U
عناصر مربوط به تیراندازی
basic data
U
عناصر تیر اولیه
combat , elements
U
عناصر درگیر در رزم
force augmentation
U
عناصر تقویتی یکان
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
head
U
عناصر اولیه ستون
elemental
U
مربوط به عناصر ابتدائی
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
record firing
U
عناصر تیر را ثبت کنید
direct plotting
U
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
chaines
U
[عناصر بنایی شبیه پایه]
coriolis force
U
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
computing gunsight
U
دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
aided matching
U
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
aided matching
U
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
topology
U
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
searchingly
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
representation
U
معرفی
designations
U
معرفی
presentation
U
معرفی
reclame
U
معرفی
presentations
U
معرفی
representations
U
معرفی
designation
U
معرفی
reference
U
معرفی
articulation
U
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
U
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
introducing
U
معرفی کردن
representations
U
معرفی کردن
nominator
U
معرفی کننده
introduces
U
معرفی کردن
nuncupatory
U
معرفی کننده
recommend
U
معرفی کردن
bring forward
U
معرفی کردن
representation
U
معرفی کردن
presents
U
معرفی کردن
letter of introduction
U
معرفی نامه
present
U
معرفی کردن
presented
U
معرفی کردن
presentable
U
شایان معرفی
presenting
U
معرفی کردن
introduction
U
معارفه معرفی
speak well for
U
معرفی کردن
recommending
U
معرفی کردن
letter
U
معرفی نامه
letters
U
معرفی نامه
recommends
U
معرفی کردن
nominates
U
معرفی کردن
nominate
U
معرفی کردن
inset
U
معرفی کردن
insets
U
معرفی کردن
representer
U
معرفی کننده
nominating
U
معرفی کردن
introductions
U
معارفه معرفی
introduced
U
معرفی کردن
introduce
U
معرفی کردن
designative
U
معرفی کننده
presentee
U
معرفی شده
letter of reference
U
معرفی نامه
electrothermal printer
U
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
centerpiece
U
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
array
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
chart
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
cartesian structure
U
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charted
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
arrays
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
introductions
U
معرفی رسمی اشناسازی
presentably
U
بطور قابل معرفی
preconize
U
بعموم معرفی کردن
introduction
U
معرفی رسمی اشناسازی
algebra
U
قوانینی که برای معرفی
reported
U
معرفی کردن خود
letterman
U
دارنده معرفی نامه
initial campaign
U
معرفی کالا به بازار
reports
U
معرفی کردن خود
report
U
معرفی کردن خود
net authentication
U
معرفی ایستگاههای شبکه
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct plotting
U
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
pert chart
U
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
descriptions
U
تعریف
explanation
U
تعریف
description
U
تعریف
compliment
U
تعریف
comkplimentarily
U
با تعریف
quality
U
تعریف
explanations
U
تعریف
cell definition
U
تعریف سل
circumscription
U
تعریف
qualities
U
تعریف
portrayal
U
تعریف
portrayals
U
تعریف
extolment
U
تعریف
definiens
U
تعریف
definition
U
تعریف
complimenting
U
تعریف
compliments
U
تعریف
complimented
U
تعریف
definitions
U
تعریف
reagency
U
امادگی برای واکنش یا معرفی
meet
U
معرفی شدن به ملاقات کردن
social credit
U
تصادی معرفی شده است
meets
U
معرفی شدن به ملاقات کردن
id
U
کارتی که ضخص را معرفی میکند
roll out
U
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
good wine needs no bush
U
چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
instantiate
U
معرفی کردن بوسیله کنسرت
computer generations
U
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
to r.someone as a
U
کسی را به سمتی معرفی کردن
circuit
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuits
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
undefined
U
تعریف نشده
macro difinition
U
درشت تعریف
he is well spoken of
U
از او تعریف می کنند
job definition
U
تعریف برنامه
extoller
U
تعریف کننده
the d. article
U
حرف تعریف
extoll
U
تعریف کننده
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
unreel
U
تعریف کردن
say a good word for
U
تعریف کردن
self aggrandizement
U
تعریف از خود
operational definition
U
تعریف عملیاتی
to crack up
U
تعریف کردن
macro definition
U
درشت تعریف
block definition
U
تعریف بلوک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com