Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
biracialism
U
معتقد به یا دارای دونژاد بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be fraught
[with]
U
دارای ... بودن
dichromatism
U
دارای دو رنگ بودن
dichroism
U
دارای دو رنگ بودن
phonate
U
دارای صوت بودن
to have something
U
دارای چیزی بودن
to have something at one's disposal
U
دارای چیزی بودن
venosity
U
دارای ورید بودن
lobation
U
دارای نرمه بودن
snakes
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
monogenesis
U
دارای یک ریشه یا اصل بودن
snaked
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
snake
U
دارای حرکت مارپیچی بودن
predominate
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominating
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
predominates
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
scepter
U
دارای قدرت واختیارات سلطنتی بودن
avail
U
بدرد خوردن دارای ارزش بودن
predominated
U
دارای نفوذ نجومی قاطع بودن
outclasses
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
shimmering
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer
U
روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
believer
U
معتقد
believers
U
معتقد
fatalist
U
معتقد به سرنوشت
trinitarian
U
معتقد به تثلیث
predestinarian
U
معتقد به تقدیر
resurrectionist
U
معتقد برستاخیز
casualist
U
معتقد به اتفاق
polygamist
U
معتقد به تعددزوجات
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
theist
U
معتقد بخدا
henotheist
U
معتقد یا وابسته به توحیدنوبتی
materialists
U
معتقد به اصالت ماده
materialist
U
معتقد به اصالت ماده
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
spiritualists
U
معتقد بارتباط باارواح
trinitarian
U
معتقد بوجوداقانیم ثلاثه
rationalistic
U
معتقد به اصالت عقل
spiritualist
U
معتقد بارتباط باارواح
nihilist
U
معتقد به مکتب nihilism
naturalist
U
معتقد به فلسفه طبیعی
idealist
U
معتقد به ایده الیسم
rationalist
U
معتقد به فلسفه عقلانی
naturalists
U
معتقد به فلسفه طبیعی
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
red tapist
U
معتقد به red-tapism
adoptionist
U
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
socialist
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
rabbinist
U
معتقد به احادیث بنی اسرائیل
socialists
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
self righteous
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
evolutionist
U
معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
principle
U
معتقد باصول ومبادی کردن
self-righteousness
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
epicurus
U
نام فیلسوف یونانی که معتقد
self-righteous
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
totemist
U
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
representationalist
U
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
totemite
U
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
revelationist
U
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
geocentric
U
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
sabbatarian
U
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
animalist
U
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
infallibilist
U
کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
Trinity
U
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
trade unionism
U
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
anthropocentric
U
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
eyestrings
U
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
physiocrats
U
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
monetary school
U
مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
futilitarian
U
کسی که معتقد است کوشش بشر بی فایده وبی نتیجه است
falangisme
U
نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
lysenkoism
U
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
solifidian
U
کسیکه معتقد است که ایمان تنهامایه رستگاری است
mercantilists
U
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
immanentism
U
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
pluralist
U
معتقد به تعدد تعدد حزبی
pluralists
U
معتقد به تعدد تعدد حزبی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com