Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adjoint
U
معاون استاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mates
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mated
U
معاون کشتی معاون ناخدا
mate
U
معاون کشتی معاون ناخدا
maestro
U
استاد
professors
U
استاد
professor
U
استاد
instructors
U
استاد
skilful
U
استاد
wright
U
استاد
instructor
U
استاد
adept
U
استاد
craftsmaster
U
استاد
maestros
U
استاد
master
U
ارباب استاد
master
U
استاد شطرنج
mastered
U
ارباب استاد
mastered
U
استاد شطرنج
chess master
U
استاد شطرنج
masters
U
استاد شطرنج
handier
U
استاد در کارخود
handiest
U
استاد در کارخود
handy
U
استاد در کارخود
elaborates
U
ساخت استاد
tutor
U
استاد راهنما
tutored
U
استاد راهنما
tutors
U
استاد راهنما
master off
U
استاد شمشیربازی
past master
U
استاد پیشین
past master
U
استاد قدیمی
past masters
U
استاد پیشین
elaborate
U
ساخت استاد
elaborated
U
ساخت استاد
past masters
U
استاد قدیمی
elaborating
U
ساخت استاد
master workman
U
استاد کار
masters
U
ارباب استاد
grandmaster
U
استاد بزرگ شطرنج
grandmasters
U
استاد بزرگ شطرنج
analyst
U
استاد تجزیه روانکاو
philologist
U
استاد زبان شناسی
analysts
U
استاد تجزیه روانکاو
practice makes perfect
U
کارکن تا استاد شوی
second best
U
معاون
asst
U
معاون
second in command
U
معاون
dept
U
معاون
acologte
U
معاون
adjunct
U
معاون
adjuncts
U
معاون
accessorial
U
معاون
vice-chancellors
U
معاون
adjoint
U
معاون
advisor
U
معاون
coajutor
U
معاون
vice chancellor
U
معاون
girl friday
U
معاون زن
helpmeet
U
معاون
vice-chancellor
U
معاون
second-best
U
معاون
aided
U
معاون
accessory
U
معاون
deputies
U
معاون
deputy
U
معاون
aid
U
معاون
depts
U
معاون
aiding
U
معاون
assistant
U
معاون
assistants
U
معاون
international master
U
استاد بین المللی شطرنج
regius professor
U
استاد منصوب ازطرف پادشاه
black belts
U
کمربند سیاه استاد جودو
he is a past master in
U
او در استاد یا کهنه کار است
As a university professor , his performance stank.
U
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
black belt
U
کمربند سیاه استاد جودو
To be a master of ones craft.
U
درفن خود استاد بودن
donnish
U
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
lieutenant governor
U
معاون فرماندار
under-secretary
U
معاون وزارت
vice president
U
معاون
[رئیس]
vicar
U
معاون خلیفه
under-secretaries
U
معاون وزارت
vice governor
U
معاون فرمانداری
veep
U
معاون مدیرکل
undersecretary
U
معاون وزارتخانه
subdean
U
معاون dean
subdeacon
U
معاون خادم
counsellor and procurer
U
معاون جرم
Solicitors General
U
معاون دادستان
acolyte
U
معاون یاکمک
abetter or abettor
U
معاون جرم
accessary
U
معاون جرم
accessory to a riot
U
معاون فتنه
vicars
U
معاون خلیفه
Solicitor General
U
معاون دادستان
accessory
U
معاون جرم
archdeacons
U
معاون اسقف
subdeacon
U
معاون شماس
archdeacon
U
معاون اسقف
acolytes
U
معاون یاکمک
to live in
U
پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
The professor knows what he is talking about.
U
استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
donned
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
The professor stepped into the classroom.
U
استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
dons
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donning
U
رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
vice chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
wingman
U
معاون رسد هوایی
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
script assistant
معاون برنامه نویسی
veep
U
معاون رئیس جمهور
vice-chancellor
U
معاون رئیس دانشگاه
curate
U
معاون کشیش بخش
curates
U
معاون کشیش بخش
vice-chancellors
U
معاون رئیس دانشگاه
assistant chief of staff
U
معاون رئیس ستاد
accomplice
شریک یا معاون جرم
coadjutor
U
معاون یاری کننده
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
Freemason
U
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
executive
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executives
U
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
executive officer
U
معاون یکان افسر تیر
under secretary
U
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
procurators
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurator
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
following my lead
U
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
Mohtasham design
U
طرح محتشمی
[اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
coach
U
کمک مربی کمک استاد
coached
U
کمک مربی کمک استاد
coaches
U
کمک مربی کمک استاد
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...