Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retail trade
U
معامله بصورت جزئی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
retail
U
بصورت جزئی فروختن
bargaining
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargains
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain
U
معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
retail bin
U
انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
package deal
U
معامله کلی معامله چکی
package deals
U
معامله کلی معامله چکی
futures goods
U
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
combat resolution
U
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
fradulent conveyance
U
معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
saddle bag
U
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify
U
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
indifferent
U
جزئی
peppercorn
U
جزئی
trifling
U
جزئی
fiddling
U
جزئی
portion
U
جزئی
peppercorns
U
جزئی
imperceptible
U
جزئی
potties
U
جزئی
parcels
U
جزئی از یک کل
potty
U
جزئی
peddling
U
جزئی
petty
U
جزئی
inconsiderable
U
جزئی
negligible
U
جزئی
paltry
U
جزئی
rush
U
جزئی
portions
U
جزئی
rushed
U
جزئی
rushing
U
جزئی
nominal
U
جزئی
small
U
جزئی کم
smaller
U
جزئی کم
smallest
U
جزئی کم
parcel
U
جزئی از یک کل
minute
U
جزئی
picayubnish
U
جزئی
picayune
U
جزئی
retail
U
جزئی
remoter
U
جزئی
corpuscular
U
جزئی
partial
U
جزئی
haxamerous
U
شش جزئی
hexamerous
U
شش جزئی
paultry
U
جزئی
adaphorous
U
جزئی
sexpartite
U
شش جزئی
inappreciable
U
جزئی
triparite
U
سه جزئی
A part of the whole .
U
جزئی از کل
snatched
U
جزئی
snatches
U
جزئی
ternal
U
سه جزئی
remotest
U
جزئی
snatching
U
جزئی
remote
U
جزئی
remotest
U
جزئی کم
snatchy
U
جزئی
remoter
U
جزئی کم
duple
U
دو جزئی
piddling
U
جزئی
remote
U
جزئی کم
two limbed
U
دو جزئی
snatch
U
جزئی
skirmishes
U
جنگ جزئی
partial pressure
U
فشار جزئی
skirmish
U
جنگ جزئی
particular average
U
خسارات جزئی
partial function
U
تابع جزئی
partial loss
U
زیان جزئی
wholly or in part
U
جزئی یا کلی
partial order
U
ترتیب جزئی
partial plan
U
برنامه جزئی
drop in the bucket
<idiom>
U
مقداری جزئی
quadripartite
U
چهار جزئی
partial fraction
U
کسر جزئی
pittance
U
مبلغ جزئی
retail bin
U
انبار جزئی
retail dealer
U
جزئی فروش
partial
U
مغرض جزئی
detailing
U
جزئی از اثر
detail
U
جزئی از اثر
septempartite
U
هفت جزئی
gewgaw
U
چیز جزئی
gewgaws
U
چیز جزئی
clause
U
جزئی از جمله
quinquepartite
U
پنج جزئی
inconspicuous
U
جزئی غیرمحسوس
a minor incident
U
یک حادثه جزئی
minuitae
U
نکات جزئی
tertramerous
U
چهار جزئی
particular average
U
خسارت جزئی
trivialism
U
چیز جزئی
pettily
U
بطور جزئی
little
U
ناچیز جزئی
clauses
U
جزئی از جمله
minor elements
U
عناصر جزئی
nuances
U
فرق جزئی
nuance
U
فرق جزئی
immaterial
U
معنوی جزئی
it is immaterial
U
جزئی است
insignificantly
U
بطور جزئی
incomplete breakdown
U
شکست جزئی
incidentals
U
رویداهای جزئی
heptamerous
U
هفت جزئی
dodecamerous
U
دوازده جزئی
glim
U
درک جزئی
pair
U
هرچیز دو جزئی
fractionally
U
بطور جزئی
light laod
U
بار جزئی
incidental
U
جزئی ضمنی
minus cule
U
ریز جزئی
multipartite
U
چند جزئی
lobed
U
چند جزئی
retail
U
جزئی فروشی
negligibly
U
بطور جزئی
nip
U
چیزی جزئی
nipped
U
چیزی جزئی
nips
U
چیزی جزئی
opuscule
U
اثر جزئی
fractionary
U
جزئی خرد
partial adjustment
U
تطابق جزئی
partial adjustment
U
تعدیل جزئی
shading
U
اختلاف جزئی
minor constituent
U
عنصر جزئی
partial competition
U
رقابت جزئی
partial correctness
U
صحت جزئی
partial correlation
U
همبستگی جزئی
partial eqilibrium
U
تعادل جزئی
nugae
U
نکات جزئی
excursus
U
بحث جزئی
extrinsic
U
جزئی ضمیمه
fewtrils
U
چیز جزئی
flesh wound
U
زخم جزئی
fractional damage
U
خسارت جزئی
parial derivative
U
مشتق جزئی
pomegrenate design
U
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
henpeck
U
کوشش درمداخلات جزئی
giblet
U
خرده ریز جزئی
hints
U
چیز خیلی جزئی
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
hint
U
چیز خیلی جزئی
pulls
U
برتری جزئی و مختصر
A fundamental (slight) difference.
U
اختلاف اساسی ( جزئی )
light damage
U
خسارت جزئی یا سبک
to p an element to a word
U
جزئی از سر واژهای دراوردن
(not) know the first thing about something
<idiom>
U
اطلاعات جزئی داشتن
budge
U
تکان جزئی خوردن
pull
U
برتری جزئی و مختصر
budging
U
تکان جزئی خوردن
budges
U
تکان جزئی خوردن
budged
U
تکان جزئی خوردن
hinted
U
چیز خیلی جزئی
partial equilibrium analysis
U
تحلیل تعادل جزئی
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
partial reduction coefficient
U
ضریب تقلیل جزئی
partial enhancement factor
U
ضریب تشدید جزئی
partial sum
U
حاصل جمع جزئی
light load test
U
ازمایش بار جزئی
partial differential equation
U
معادلات دیفرانسیل جزئی
shade of meaning
U
اختلاف جزئی در معنی
Order theory
U
ترتیب جزئی
[ریاضی]
inappreciative
U
غیر محسوس جزئی
par tial eclipse
U
کسوف یا خسوف جزئی
partial carry
U
رقم تقلی جزئی
peacock
U
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
compounded
U
چند جزئی جسم مرکب
flyspeck
U
چیز جزئی وبی اهمیت
light transition loss
U
تلف عبوری بار جزئی
to i. on particulars
U
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
shades
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
shadings
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
compounds
U
چند جزئی جسم مرکب
shade
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
iridectomy
U
بریدن یا در اوردن جزئی ازعنبیه
crawling peg
U
تغییرات جزئی در نرخ ارز
compound
U
چند جزئی جسم مرکب
elements
U
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
element
U
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
tromometer
U
الت سنجش زمین لرزههای جزئی
commutator riple
U
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
nugacity
U
چیز جزئی یغا بیهوده بیهودگی
to plume oneself on something
U
برای چیز جزئی یا عاریه بالیدن
transactor
U
معامله گر
bargains
U
معامله
penny worth
U
معامله
negotiations
U
معامله
negotiation
U
معامله
treament
U
معامله
bargained
U
معامله
bargain
U
معامله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com