Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
free of general average
U
معاف از خسارات عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
general quarters
U
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
U
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
damages
U
خسارات
loss
U
خسارات
exemption
U
از خدمت معاف کردن معاف کردن
liable for damages
U
مسئول خسارات
inflict
U
واردکردن خسارات
damage criteria
U
میزان خسارات
inflicted
U
واردکردن خسارات
inflicting
U
واردکردن خسارات
inflicts
U
واردکردن خسارات
particular average
U
خسارات جزئی
unliquidated damages
U
خسارات معنوی
swingeing damages
U
خسارات زیاد
damage assessment
U
تعیین خسارات
damage control
U
کنترل خسارات
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
damage control
U
کنترل کردن خسارات
damage control bills
U
دستورالعمل کنترل خسارات
damage control book
U
راهنمای کنترل خسارات
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
U
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
coverings
U
تامین زیان و خسارات بیمه
novus actus intervenieus
U
قطع سلسله علیت در خسارات
unliquidated damages
U
خسارات غیرقابل براورد به پول
covers
U
تامین زیان و خسارات بیمه
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
area damage control party
U
گروه کنترل خسارات منطقه
cover
U
تامین زیان و خسارات بیمه
inflict
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
board of inspection and survey
U
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
barratry
U
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
weapon selector
U
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
ejectment
U
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
gurantee period
U
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
exonerated
U
معاف
exonerates
U
معاف
exempt
U
معاف
exonerate
U
معاف
exempting
U
معاف
exonerated from
U
معاف از
exempts
U
معاف
exonerating
U
معاف
exempted
U
معاف
consolidated dining facility
U
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
remit
U
معاف کردن
remits
U
معاف کردن
excuser
U
معاف کننده
free from taxes
<adj.>
U
معاف از مالیات
excuse
U
معاف کردن
excuses
U
معاف کردن
duty-free
U
معاف از گمرک
non-assessable
<adj.>
U
معاف از مالیات
scot free
U
معاف از مالیات
scot-free
U
معاف از مالیات
exemptible
U
معاف شدنی
excused
U
معاف کردن
exempt from duty
U
معاف از خدمت
taxless
<adj.>
U
معاف از مالیات
remitted
U
معاف کردن
exempts
U
معاف کردن
exempting
U
معاف کردن
exempted
U
معاف کردن
exempt
U
معاف کردن
exonerate
U
معاف کردن
exonerated
U
معاف کردن
exonerates
U
معاف کردن
exonerating
U
معاف کردن
affranchize
U
معاف کردن
protect a player
U
معاف از انتقال
carded for record
U
از خدمت صف معاف
remitting
U
معاف کردن
duty free
U
معاف ار مالیات
dissolvable
U
معاف شدنی
dispense with
U
معاف شدن از
dispend
U
معاف کردن
warless
U
معاف از جنگ
tax free
U
معاف از مالیات
tax exempt
U
معاف از مالیات
dispensable
U
معاف کردنی
excused list
U
فهرست معاف ها
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
U
معاف از مالیات
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
U
معاف از مالیات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
U
معاف از مالیات
zero-rated
<adj.>
U
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
U
معاف از مالیات
tax-exempt
<adj.>
U
معاف از مالیات
excusing
U
معاف کردن
non-taxable
<adj.>
U
معاف از مالیات
excusable
U
معاف شدنی
duty free
U
معاف ازحقوق گمرکی
free of charge
U
معاف از حقوق گمرکی
dispense
U
معاف کردن بخشیدن
dispenses
U
معاف کردن بخشیدن
dispensing
U
معاف کردن بخشیدن
free of duty
U
معاف از عوارض گمرکی
to buy off
U
با پول معاف کردن
to let off
U
معاف کردن ردکردن
duty free
U
معاف از عوارض گمرکی
duties free
U
معاف از حقوق گمرکی
dispensed
U
معاف کردن بخشیدن
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
to dismiss
[American E]
U
معاف کردن
[ارتش]
to fall out
U
معاف کردن
[ارتش]
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
enfranchises
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
freeway
U
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempt
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempting
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
to release
[from responsibility, duty]
U
معاف کردن
[از وظیفه یا خدمت ]
exempts
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
emeritus
U
افتخارا ازخدمت معاف شده
enfranchising
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
exempted
U
معاف ازخدمت شدن یا کردن
freeways
U
شاهراهی که از حق راهداری معاف است
enfranchise
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchised
U
از بندگی رهاندن معاف کردن
to be excused
[from work or school]
U
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
franked
U
معاف کردن مهر زدن
frank
U
معاف کردن مهر زدن
franks
U
معاف کردن مهر زدن
franker
U
معاف کردن مهر زدن
frankest
U
معاف کردن مهر زدن
fpa
U
معاف از جبران خسارت خاص
franking
U
معاف کردن مهر زدن
absolve
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolves
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
free zone
U
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
absolving
U
کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
exempt player
U
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
to dismiss
[remove]
the board of managers
U
مرخص کردن
[معاف کردن]
هیئت مدیره
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
universal
U
عمومی
outline
U
خط عمومی
generic
U
عمومی
rife
U
عمومی
common user
U
عمومی
popular
U
عمومی
general porpose
U
عمومی
widest
U
عمومی
wider
U
عمومی
wide
U
عمومی
oecumenical
U
عمومی
public
U
عمومی
hackneyed
U
عمومی
commonest
U
:عمومی
commonest
U
عمومی
overt
U
عمومی
outlined
U
خط عمومی
general
U
عمومی
ecumenic
U
عمومی
outlines
U
خط عمومی
common
U
:عمومی
outlining
U
خط عمومی
common
U
عمومی
the public voice
U
عمومی
commoners
U
:عمومی
commoners
U
عمومی
generals
U
عمومی
folkway
U
طرزفکر عمومی
general plan
U
نقشه عمومی
public amnsement
U
نمایشگاه عمومی
general supplies
U
تدارکات عمومی
general stock
U
سهام عمومی
public benefits
U
منافع عمومی
public borrowing
U
استقراض عمومی
public deposits
U
سپردههای عمومی
public decency
U
عفت عمومی
alameda
U
گردشگاه عمومی
public cost
U
هزینه عمومی
general staff
U
ستاد عمومی
public a
U
وکیل عمومی
general reserve
U
احتیاط عمومی
general meeting
U
جلسه عمومی
general outpatient clinic
U
درمانگاه عمومی
general outpost
U
پاسدار عمومی
general paralysis
U
فلج عمومی
folkway
U
احساسات عمومی
general intelligence
U
هوش عمومی
general paresis
U
فلج عمومی
public debt
U
قرضه عمومی
general grant
U
کمک عمومی
general message
U
پیام عمومی
general factor
U
عامل عمومی
general equilibrium
U
تعادل عمومی
general register
U
ثبات عمومی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com