English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duty free U معاف ار مالیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scot free U معاف از مالیات
scot-free U معاف از مالیات
tax exempt U معاف از مالیات
tax free U معاف از مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
taxless <adj.> U معاف از مالیات
non-assessable <adj.> U معاف از مالیات
non-taxable <adj.> U معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
zero-rated <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
Other Matches
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
exemption U از خدمت معاف کردن معاف کردن
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
levying U اخذ مالیات مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
exonerates U معاف
exempting U معاف
exonerating U معاف
exempt U معاف
exonerated from U معاف از
exempted U معاف
exonerated U معاف
exonerate U معاف
exempts U معاف
dispensable U معاف کردنی
excuses U معاف کردن
duty-free U معاف از گمرک
excusing U معاف کردن
exemptible U معاف شدنی
exonerated U معاف کردن
exonerate U معاف کردن
remits U معاف کردن
carded for record U از خدمت صف معاف
excused list U فهرست معاف ها
remit U معاف کردن
remitted U معاف کردن
remitting U معاف کردن
dissolvable U معاف شدنی
protect a player U معاف از انتقال
dispense with U معاف شدن از
warless U معاف از جنگ
dispend U معاف کردن
exempt from duty U معاف از خدمت
excused U معاف کردن
excuse U معاف کردن
exempting U معاف کردن
affranchize U معاف کردن
exempts U معاف کردن
exempted U معاف کردن
exempt U معاف کردن
exonerating U معاف کردن
excusable U معاف شدنی
excuser U معاف کننده
exonerates U معاف کردن
duties free U معاف از حقوق گمرکی
dispensing U معاف کردن بخشیدن
to fall out U معاف کردن [ارتش]
dispenses U معاف کردن بخشیدن
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
dispense U معاف کردن بخشیدن
duty free U معاف از عوارض گمرکی
duty free U معاف ازحقوق گمرکی
free of general average U معاف از خسارات عمومی
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
dispensed U معاف کردن بخشیدن
to buy off U با پول معاف کردن
to let off U معاف کردن ردکردن
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
emeritus U افتخارا ازخدمت معاف شده
freeways U شاهراهی که از حق راهداری معاف است
enfranchising U از بندگی رهاندن معاف کردن
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
franks U معاف کردن مهر زدن
freeway U شاهراهی که از حق راهداری معاف است
franking U معاف کردن مهر زدن
frankest U معاف کردن مهر زدن
franked U معاف کردن مهر زدن
exempt U معاف ازخدمت شدن یا کردن
frank U معاف کردن مهر زدن
enfranchises U از بندگی رهاندن معاف کردن
franker U معاف کردن مهر زدن
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
enfranchise U از بندگی رهاندن معاف کردن
exempted U معاف ازخدمت شدن یا کردن
enfranchised U از بندگی رهاندن معاف کردن
to release [from responsibility, duty] U معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
exempting U معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempts U معاف ازخدمت شدن یا کردن
fpa U معاف از جبران خسارت خاص
absolve U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolves U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolving U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
exempt player U بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
gabelle U مالیات
tax U مالیات
taxed U مالیات
gabel U مالیات
impost U مالیات
taxes U مالیات
Scot U مالیات
taxation U مالیات
tithing U مالیات ده یک
cess U مالیات
sess U مالیات
estate duty U مالیات بر ارث
leviable U مالیات بستنی
land tax U مالیات بر زمین
estate duty U مالیات ارث
land tax U مالیات زمین
kiln tax U مالیات فخاری
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
land tax U مالیات ارضی
inheritance tax U مالیات بر ارث
estate tax U مالیات بر املاک
zero-rated <adj.> U بدون مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
tax-exempt <adj.> U بدون مالیات
gabelle U مالیات نمک
exemption from taxation U معافیت از مالیات
gabel U مالیات نمک
non-taxable <adj.> U بدون مالیات
free of tax U بدون مالیات
export tax U مالیات بر صادرات
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
taxes in kind U مالیات جنسی
estate tax U مالیات مستغلات
excise tax U مالیات بر مصرف
free of tax [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
incidence of taxation U اثر مالیات
incidence of taxation U انتقال مالیات
excise taxes U مالیات بر فروش
impost U مالیات بر واردات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
highway user tax U مالیات حق عبور
gift tax U مالیات برهبه
taxless <adj.> U بدون مالیات
shift of a tax U انتقال مالیات
tax function U تابع مالیات
tax in kind U مالیات جنسی
tax incidence U عارضه مالیات
tax increase U افزایش مالیات
tax load U بار مالیات
tax rate U نرخ مالیات
tax refund U بازپرداخت مالیات
taxation of monopoly U مالیات بر انحصار
real estate tax U مالیات بر مستغلات
quint U مالیات پنج یک
total tax load U کل بار مالیات
proportional taxation U مالیات تناسبی
proportional tax U مالیات نسبی
proportional tax U مالیات تناسبی
property tax U مالیات دارایی
property tax U مالیات مستقلات
tax free U بخشوده از مالیات
tax equation U معادله مالیات
tax effect U اثر مالیات
scatt U مالیات عوارض
sales tax U مالیات بر فروش
tax shifting U انتقال مالیات
single tax U مالیات انفرادی
single tax U مالیات واحد
succession duties U مالیات برارث
tax base U ماخذ مالیات
tax cuts U کاهش مالیات
sales tax U مالیات فروش
sale tax U مالیات بر فروش
rental tax U مالیات مستغلات
tax deduction U کاهش مالیات
regressive taxation U مالیات نزولی
regressive taxation U مالیات کاهنده
regressive tax U مالیات نزولی
progressive taxation U مالیات تصاعدی
progressive tax U مالیات تصاعدی
levy tax U وضع مالیات
levier U مالیات وصول کن
leviable U وضع مالیات
tax farmer U مستاجر مالیات
levying of taxes U وضع مالیات
liable to tax U مشمول مالیات
mise U مالیات خرج
profits tax U مالیات بر سود
profit tax U مالیات بر سود
wage tax U مالیات بر مزد
the rear vassals U مالیات دهندگان
wealth tax U مالیات بر ثروت
yield tax U مالیات بر عایدی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com