English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symptomatic U نشانه بیماری
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
sequela U بیماری ناشی از بیماری دیگر
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
corresponding U مطابق
corresponding to U مطابق
matched U مطابق
complied with U مطابق با
congurous U مطابق
corresponding to U مطابق با
correspondent U مطابق
correspoundent U مطابق
correspounding U مطابق
correspondents U مطابق
respondent U مطابق
respondents U مطابق
similiar U مطابق
according U مطابق
according to U مطابق
from U مطابق
after U مطابق
confirming U مطابق
accordant U مطابق
consilient U مطابق
secundumn U مطابق
agreeably to U مطابق
within U مطابق
pursuant U مطابق
in keeping U مطابق
frae U مطابق
complied U مطابق با
complying U مطابق با
comply U مطابق با
complies U مطابق با
similar U مطابق
incompliance with U مطابق
in register U مطابق
even with U مطابق
corresponding U مطابق متشابه
traditionally U مطابق احادیث
newfashioned U مطابق مد روز
up to date U مطابق روز
orthodox U مطابق مرسوم
corresponds U مطابق بودن
as usual U مطابق معمول
corresponded U مطابق بودن
correspond U مطابق بودن
after the manner of U بتقلید مطابق
adjust U مطابق کردن
fashionably U مطابق معمول
synchronizes U مطابق بودن
synchronising U مطابق بودن
synchronises U مطابق بودن
testamentary U مطابق با وصیت
synchronised U مطابق بودن
relevant U وابسته مطابق
trendier U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
up-to-date U مطابق روز
trendy U مطابق آخرین مد
physiologically U مطابق فیزیولوژی
posh U مطابق مد روز
posher U مطابق مد روز
poshest U مطابق مد روز
synchronize U مطابق بودن
astronomically U مطابق هیئت
to correspond to U مطابق بودن
homologize U مطابق شدن
by the square U مطابق نمونه
by my watch U مطابق ساعت من
pursuant to U مطابق برحسب
constitutionally U مطابق قانون
at my request U مطابق با تقاضای من
correspound U مطابق بودن
to U برحسب مطابق
synchrinized U مطابق بودن
hygienically U مطابق بهداشت
in accordance with U مطابق موافق
conform to U مطابق بودن با
pedagogically U مطابق فن تعلیم
geometrically U مطابق هندسه
doer U نماینده
indicator U نماینده
deputy U نماینده
representatives U نماینده ها
delegates U نماینده ها
deputies U نماینده
dept U نماینده
depts U نماینده
doers U نماینده
delegate U نماینده
representatives U نماینده
delegating U نماینده
delegates U نماینده
agents U نماینده
representative U نماینده
agent U نماینده
delegated U نماینده
nominee U نماینده
proxy U نماینده
attorney U نماینده
factors U نماینده
factor U نماینده
proctor U نماینده
agencies U نماینده
agency U نماینده
nominees U نماینده
commissioner U نماینده
commissioners U نماینده
indicatory U نماینده
deligate U نماینده
attorneys U نماینده
mercantile agent U نماینده
indicant U نماینده
currencies U مطابق روز بودن
anatomically U مطابق علم تشریح
ethically U مطابق علم اخلاق
accentually U مطابق تکیه صدا
classic U مطابق بهترین نمونه
classics U مطابق بهترین نمونه
up to date U مطابق اخرین طرز
pedagogically U مطابق علم اموزش
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
meet U مطابق شرایط بودن
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
discretionally U مطابق میل و اختیار
meets U مطابق شرایط بودن
quite the thing U مطابق بارسم معمول
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
up-to-date U مطابق اخرین طرز
dialectically U مطابق قواعد منطق
biblical U مطابق کتاب مقدس
modular U مطابق اندازه یامقیاس
currency U مطابق روز بودن
metronomic U مطابق میزانه شمار
true life U مطابق زندگی روزمره
reconstructions U نمونه مطابق اصل
reconstruction U نمونه مطابق اصل
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
true copy U رونوشت مطابق با اصل
constitutional U مطابق قانون اساسی
paralleling U نظیر مطابق بودن با
ideals U مطابق نمونه واقعی
paralleled U نظیر مطابق بودن با
technically U مطابق اصول فنی
parallelled U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
ideal U مطابق نمونه واقعی
parallels U نظیر مطابق بودن با
musically U مطابق اصول موسیقی
parallel U نظیر مطابق بودن با
manufacturer's agent U نماینده سازنده
opostolic delegate U نماینده پاپ
law agent U نماینده حقوقی
jack and gill U دونامه نماینده ........
represent U نماینده بودن
manufacturer's agent U نماینده تولیدکننده
law agent U نماینده قضایی
internunico U نماینده پاپ
insurance agent U نماینده بیمه
marker ship U کشتی نماینده
manufacturers' agent U نماینده سازنده
manufacturers' agent U نماینده تولیدکننده
overseas agent U نماینده خارجی
pathognomic U نماینده ناخوشی
representative elements U عناصر نماینده
assignee U نماینده مامور
sales agent U نماینده فروش
sales representative U نماینده فروش
parliamentarians U نماینده مبرز
parliamentarian U نماینده مبرز
sole agent U نماینده انحصاری
stack indicator U نماینده پشته
represents U نماینده بودن
represented U نماینده بودن
representations U تمثال نماینده
representation U تمثال نماینده
deputations U نماینده نمایندگی
deputation U نماینده نمایندگی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
expessive U حاکی نماینده
deputies U وکیل نماینده
envoi U مامور نماینده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com