Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ethically
U
مطابق علم اخلاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ethic
U
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic
U
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
standard
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
morality
U
اخلاق
moody
U
بد اخلاق
immoral
U
بد اخلاق
pettish
U
بد اخلاق
characterless
U
بی اخلاق
comportment
U
اخلاق
reprobate
U
بد اخلاق
reprobates
U
بد اخلاق
moralities
U
اخلاق
rabid
U
بد اخلاق
impatient
U
بد اخلاق
moral
U
اخلاق
deportment
U
اخلاق
moral philosophy
U
علم اخلاق
moral philosopher
U
اخلاق دان
immorally
U
بر خلاف اخلاق
frailties
U
ضعف اخلاق
behaviuor
U
سلوک اخلاق
good conduct
U
حسن اخلاق
frailty
U
ضعف اخلاق
ehtics
U
علم اخلاق
creative thinking
U
تفکر اخلاق
ethic
U
کتاب اخلاق
behavior
U
سلوک اخلاق
edification
U
تهذیب اخلاق
good-natured
U
خوش اخلاق
moralization
U
اخلاق گرایی
rake
U
بد اخلاق فاسد
moralistic
U
اخلاق گرایانه
public morals
U
اخلاق حسنه
Moral decadence .
U
فساد اخلاق
rakes
U
بد اخلاق فاسد
ethics
U
علم اخلاق
raking
U
بد اخلاق فاسد
immoral
U
خلاف اخلاق
well conditioned
U
دارای اخلاق نیکو
wronging
U
مخالف اخلاق یا قانون
ethical
U
وابسته به علم اخلاق
wrong
U
مخالف اخلاق یا قانون
regeneration
U
نوزایش تهذیب اخلاق
to take a person's measure
U
با اخلاق کسیرا ازمودن
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
wrongs
U
مخالف اخلاق یا قانون
moral
U
وابسته بعلم اخلاق
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
personalities
U
اخلاق و خصوصیات شخص
personality
U
اخلاق و خصوصیات شخص
prejudicial to public morality
U
منافی اخلاق حسنه
doggery
U
اخلاق پست بدکاری
sportmanship
U
رفتار و اخلاق انسانی
it is an offence to morlity
U
منافی اخلاق است
donsy
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
peculiar
U
دارای اخلاق غریب
donsie
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
pharisaism
U
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
good tempered
U
دیر غضب خوش اخلاق
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
the whole of morality is there
U
همه اخلاق همین جا است
cocotte
U
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
offences against public morals
U
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
moralists
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
streakiest
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streaky
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
edified
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
the churach built him up
U
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
that is an offences to moralit
U
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
he is always a little peculiar
U
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
expurgatory index
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
index expurgatorius
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
respondent
U
مطابق
agreeably to
U
مطابق
within
U
مطابق
in register
U
مطابق
correspondents
U
مطابق
incompliance with
U
مطابق
respondents
U
مطابق
similiar
U
مطابق
confirming
U
مطابق
matched
U
مطابق
corresponding
U
مطابق
according to
U
مطابق
according
U
مطابق
correspondent
U
مطابق
accordant
U
مطابق
pursuant
U
مطابق
consilient
U
مطابق
after
U
مطابق
secundumn
U
مطابق
even with
U
مطابق
in keeping
U
مطابق
similar
U
مطابق
correspounding
U
مطابق
correspoundent
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق با
from
U
مطابق
congurous
U
مطابق
complied with
U
مطابق با
complied
U
مطابق با
complies
U
مطابق با
comply
U
مطابق با
complying
U
مطابق با
frae
U
مطابق
perfectionist
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
geometrically
U
مطابق هندسه
relevant
U
وابسته مطابق
poshest
U
مطابق مد روز
orthodox
U
مطابق مرسوم
posher
U
مطابق مد روز
correspound
U
مطابق بودن
astronomically
U
مطابق هیئت
as usual
U
مطابق معمول
by my watch
U
مطابق ساعت من
by the square
U
مطابق نمونه
homologize
U
مطابق شدن
in accordance with
U
مطابق موافق
posh
U
مطابق مد روز
hygienically
U
مطابق بهداشت
conform to
U
مطابق بودن با
constitutionally
U
مطابق قانون
after the manner of
U
بتقلید مطابق
up-to-date
U
مطابق روز
physiologically
U
مطابق فیزیولوژی
up to date
U
مطابق روز
trendiest
U
مطابق آخرین مد
trendy
U
مطابق آخرین مد
synchronizes
U
مطابق بودن
synchronize
U
مطابق بودن
at my request
U
مطابق با تقاضای من
synchronising
U
مطابق بودن
to correspond to
U
مطابق بودن
synchronises
U
مطابق بودن
synchronised
U
مطابق بودن
adjust
U
مطابق کردن
trendier
U
مطابق آخرین مد
testamentary
U
مطابق با وصیت
pursuant to
U
مطابق برحسب
to
U
برحسب مطابق
pedagogically
U
مطابق فن تعلیم
fashionably
U
مطابق معمول
traditionally
U
مطابق احادیث
correspond
U
مطابق بودن
corresponded
U
مطابق بودن
corresponds
U
مطابق بودن
corresponding
U
مطابق متشابه
newfashioned
U
مطابق مد روز
synchrinized
U
مطابق بودن
pedagogically
U
مطابق علم اموزش
pedagogical teaching
U
اموزش مطابق فن تعلیم
metronomic
U
مطابق میزانه شمار
quite the thing
U
مطابق بارسم معمول
true copy
U
رونوشت مطابق با اصل
true life
U
مطابق زندگی روزمره
meets
U
مطابق شرایط بودن
meet
U
مطابق شرایط بودن
keping with one's view
U
مطابق نظرکسی بودن
to keep step to a band
U
مطابق موزیک پازدن
parallels
U
نظیر مطابق بودن با
ethnologically
U
مطابق علم نژادشناسی
constitutional
U
مطابق قانون اساسی
up to date
U
مطابق اخرین طرز
accentually
U
مطابق تکیه صدا
reconstruction
U
نمونه مطابق اصل
classic
U
مطابق بهترین نمونه
currency
U
مطابق روز بودن
currencies
U
مطابق روز بودن
classics
U
مطابق بهترین نمونه
musically
U
مطابق اصول موسیقی
cut-and-dried
U
مطابق نقشه وبرنامه
reconstructions
U
نمونه مطابق اصل
cut and dry
U
مطابق نقشه وبرنامه
cut and dried
U
مطابق نقشه وبرنامه
technically
U
مطابق اصول فنی
ideals
U
مطابق نمونه واقعی
ideal
U
مطابق نمونه واقعی
anatomically
U
مطابق علم تشریح
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
parallelling
U
نظیر مطابق بودن با
modular
U
مطابق اندازه یامقیاس
paralleled
U
نظیر مطابق بودن با
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com