English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sanitation U مراعات اصول بهداشت بهسازی
technically U مطابق اصول فنی
musically U مطابق اصول موسیقی
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
sanitarian U کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
perspectively U ازروی علم منافرو مرایا مطابق اصول منافرو مرایا
hygienically U مطابق بهداشت
rationalization U انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
ism U اصول
tenet U اصول
principles U اصول
nitty-gritty U اصول
root U اصول
roots U اصول
ism U : اصول
teachings U اصول
teaching U اصول
doctrine U اصول
doctrines U اصول
technic U اصول
nazism U اصول نازی
monopolism U اصول انحصار
denial measures U اصول ممانعت
monopolosm U اصول انحصار
mormonism U اصول mormon ها
tenets U اصول مسلم
naziism U اصول نازی
roots and branches U اصول وفروع
constitutionalism U اصول مشروطیت
banking principles U اصول بانکداری
mutualism U اصول همکاری
neodoxy U اصول نوین
chung shin U اصول تکواندو
systems U اصول وجود
systems U روش اصول
technics U اصول فنی
methodologies U علم اصول
tenet U اصول مرام
methodology U علم اصول
general principles U اصول کلی
communism U اصول اشتراکی
copernician system U اصول کپرنیک
politics U اصول سیاسی
technologically U اصول فنی
technological U اصول فنی
relativity principles U اصول نسبیت
economic principles U اصول اقتصادی
system U روش اصول
modernism U اصول امروزی
system U اصول وجود
rational principle U اصول عقلیه
principles of economics U اصول اقتصاد
doctrines U اصول حکمت
dogma U اصول عقاید
dogmas U اصول عقاید
abolitionist U اصول بردگی
grimace U ادا و اصول
theories U اصول نظری
functional U اصول مبادی
prineipal parts U اصول فعل
kinesiology U اصول مکانیزم
principles of religion U اصول مذهب
grimaces U ادا و اصول
grimaced U ادا و اصول
accounting principles U اصول حسابداری
grimacing U ادا و اصول
theory U اصول نظری
doctrine U اصول حکمت
creationism U اصول افرینش
principles of economy U اصول اقتصاد
principled U دارای اصول وعقاید
principles of islamic economics U اصول اقتصاد اسلامی
probity U پیروی دقیق از اصول
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
anomy U بی توجهی به اصول دین
ex post facto U شامل اصول گذشته
principles of economics U اصول علم اقتصاد
modernism U اصول تجدد نوگرایی
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
fourteen points U اصول چهارده گانه
image shearing principle U اصول برش تصویر
economization U رعایت اصول اقتصادی
individualism U اصول استقلال فردی
democratism U اصول حکومت ملی
asceticism U اصول ریاضت و مرتاضی
psychologism U پیروی از اصول روانی
Protestantism U اصول ایین پروتستانت
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
revivalism U اصول بیداری مذهبی
scientifically U موافق اصول علمی
monarchism U اصول سلطنت مستقل
moralist U معتقد به اصول اخلاق
mutualist U طرفدار اصول همدستی
moralists U معتقد به اصول اخلاق
mouthing U ادا و اصول در اوردن
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
fascism U اصول عقاید فاشیست
mouthed U ادا و اصول در اوردن
mouth U ادا و اصول در اوردن
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
code of procedure U قانون اصول محاکمات
hierarchism U اصول سلسله مراتب
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
planning principles U اصول برنامه ریزی
liberalism U اصول ازادی خواهی
counter current principle U اصول جریان متقابل
principle of criminal procedure U اصول محاکمات جزائی
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
to pull a wry face U اداو اصول دراوردن
Catholicism U اصول مذهب کاتولیکی
civil procedure U اصول محاکمات حقوقی
anomie U بی توجهی به اصول دین
pauli U اصول مذهبی پولس
gradualism U رعایت اصول تدریج
rationale U توضیح اصول عقاید
hedonics U اصول خوشی ولذت
household art U اصول خانه داری
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
mouths U ادا و اصول در اوردن
revivalist movement U جنبش اصول بیداری مذهبی
the low of criminal procedure U قانون اصول محاکمات جزایی
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
spiritualists U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
independency U اصول استقلال کلیساهای محلی
spiritualist U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
they are t of their doctrines U اصول خودرامحکم نگاه می دارند
accidence U حادثه اصول صرف و نحو
they are t of their doctrines U موافب اصول خودمی باشند
evolutionism U اصول ترقی و تکامل تدریجی
kinesiological principle U اصول حرکت شناختی بدن
democratically U بر طبق اصول حکومت ملی
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
anglicanism U اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
encyclopaedism U اصول نویسندگان دایره المعارف
feudalist U طرفدار اصول ملوک الطوایف
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
principled U اصولی پای بند اصول
modernist U هوا خواه اصول امروزی
modernists U هوا خواه اصول امروزی
collectivist U هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
hockey U چوگان بازی با اصول فوتبال
techniques U اصول مهارت روش فنی
technique U اصول مهارت روش فنی
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
rascalism U اصول بی شرفی وحقه بازی
ground U بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
convictism U اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
presbyteral U طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
accounting U اصول حسابداری برسی اصل و فرع
feudalism U سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
toryism U اصول وعقاید حزب محافظه کار
essenism U اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
fusionist U هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
one of the [basic] fundamental tenets of democracy U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
time the essence of the contract U مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
romanism U اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
EBNF U روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
thermostatics U اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
gymnosophy U اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
phonetic system of spelling U اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
booked U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
neological U ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
irrationlism U اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
preferentialism U اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
machiavellism U اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
scientific socialism U بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
constitutionalize U برای بهداشت مزاج گردش کردن
owenism U اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com