Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sanitation
U
مراعات اصول بهداشت بهسازی
technically
U
مطابق اصول فنی
musically
U
مطابق اصول موسیقی
scholastically
U
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
methodize
U
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
sanitarian
U
کارشناس بهداشتی جانبدار بهداشت همگانی
perspectively
U
ازروی علم منافرو مرایا مطابق اصول منافرو مرایا
hygienically
U
مطابق بهداشت
rationalization
U
انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
ism
U
اصول
tenet
U
اصول
principles
U
اصول
nitty-gritty
U
اصول
root
U
اصول
roots
U
اصول
ism
U
: اصول
teachings
U
اصول
teaching
U
اصول
doctrine
U
اصول
doctrines
U
اصول
technic
U
اصول
nazism
U
اصول نازی
monopolism
U
اصول انحصار
denial measures
U
اصول ممانعت
monopolosm
U
اصول انحصار
mormonism
U
اصول mormon ها
tenets
U
اصول مسلم
naziism
U
اصول نازی
roots and branches
U
اصول وفروع
constitutionalism
U
اصول مشروطیت
banking principles
U
اصول بانکداری
mutualism
U
اصول همکاری
neodoxy
U
اصول نوین
chung shin
U
اصول تکواندو
systems
U
اصول وجود
systems
U
روش اصول
technics
U
اصول فنی
methodologies
U
علم اصول
tenet
U
اصول مرام
methodology
U
علم اصول
general principles
U
اصول کلی
communism
U
اصول اشتراکی
copernician system
U
اصول کپرنیک
politics
U
اصول سیاسی
technologically
U
اصول فنی
technological
U
اصول فنی
relativity principles
U
اصول نسبیت
economic principles
U
اصول اقتصادی
system
U
روش اصول
modernism
U
اصول امروزی
system
U
اصول وجود
rational principle
U
اصول عقلیه
principles of economics
U
اصول اقتصاد
doctrines
U
اصول حکمت
dogma
U
اصول عقاید
dogmas
U
اصول عقاید
abolitionist
U
اصول بردگی
grimace
U
ادا و اصول
theories
U
اصول نظری
functional
U
اصول مبادی
prineipal parts
U
اصول فعل
kinesiology
U
اصول مکانیزم
principles of religion
U
اصول مذهب
grimaces
U
ادا و اصول
grimaced
U
ادا و اصول
accounting principles
U
اصول حسابداری
grimacing
U
ادا و اصول
theory
U
اصول نظری
doctrine
U
اصول حکمت
creationism
U
اصول افرینش
principles of economy
U
اصول اقتصاد
principled
U
دارای اصول وعقاید
principles of islamic economics
U
اصول اقتصاد اسلامی
probity
U
پیروی دقیق از اصول
telephone switching technique
U
اصول اتصالات تلفنی
anomy
U
بی توجهی به اصول دین
ex post facto
U
شامل اصول گذشته
principles of economics
U
اصول علم اقتصاد
modernism
U
اصول تجدد نوگرایی
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
anticonstitutional
U
مخالف اصول مشروطیت
fourteen points
U
اصول چهارده گانه
image shearing principle
U
اصول برش تصویر
economization
U
رعایت اصول اقتصادی
individualism
U
اصول استقلال فردی
democratism
U
اصول حکومت ملی
asceticism
U
اصول ریاضت و مرتاضی
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
Protestantism
U
اصول ایین پروتستانت
unparliamentary
U
برخلاف اصول پارلمانی
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
to do v to one's principles
U
برخلاف اصول خودرفتارکردن
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
scientifically
U
موافق اصول علمی
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
mutualist
U
طرفدار اصول همدستی
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
mouthing
U
ادا و اصول در اوردن
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
fascism
U
اصول عقاید فاشیست
mouthed
U
ادا و اصول در اوردن
mouth
U
ادا و اصول در اوردن
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
code of procedure
U
قانون اصول محاکمات
hierarchism
U
اصول سلسله مراتب
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
principle of criminal procedure
U
اصول محاکمات جزائی
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
to pull a wry face
U
اداو اصول دراوردن
Catholicism
U
اصول مذهب کاتولیکی
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
anomie
U
بی توجهی به اصول دین
pauli
U
اصول مذهبی پولس
gradualism
U
رعایت اصول تدریج
rationale
U
توضیح اصول عقاید
hedonics
U
اصول خوشی ولذت
household art
U
اصول خانه داری
sail close to the wind
U
اندکی از اصول تجاوزکردن
Euclid's Elements
U
اصول اقلیدس
[ریاضی]
mouths
U
ادا و اصول در اوردن
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
the low of criminal procedure
U
قانون اصول محاکمات جزایی
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
spiritualists
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
illiberal
U
متعصب مخالف اصول ازادی
independency
U
اصول استقلال کلیساهای محلی
spiritualist
U
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
they are t of their doctrines
U
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
accidence
U
حادثه اصول صرف و نحو
they are t of their doctrines
U
موافب اصول خودمی باشند
evolutionism
U
اصول ترقی و تکامل تدریجی
kinesiological principle
U
اصول حرکت شناختی بدن
democratically
U
بر طبق اصول حکومت ملی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
anglicanism
U
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
encyclopaedism
U
اصول نویسندگان دایره المعارف
feudalist
U
طرفدار اصول ملوک الطوایف
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
principled
U
اصولی پای بند اصول
modernist
U
هوا خواه اصول امروزی
modernists
U
هوا خواه اصول امروزی
collectivist
U
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
hockey
U
چوگان بازی با اصول فوتبال
techniques
U
اصول مهارت روش فنی
technique
U
اصول مهارت روش فنی
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
rascalism
U
اصول بی شرفی وحقه بازی
ground
U
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
convictism
U
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
presbyteral
U
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
prettyism
U
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
accounting
U
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
feudalism
U
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
insurrectionism
U
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
toryism
U
اصول وعقاید حزب محافظه کار
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
fusionist
U
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
individualism
U
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
U
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
time the essence of the contract
U
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
ultimogeniture
U
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
EBNF
U
روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
gymnosophy
U
اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
This is contray to all moral principles ( codes ) .
U
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
neological
U
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
irrationlism
U
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
doctrinaire
U
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
machiavellism
U
اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
scientific socialism
U
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
constitutionalize
U
برای بهداشت مزاج گردش کردن
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com