English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sparing U مضایقه کننده صرفه جو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
time saver U صرفه جویی کننده در وقت
economizer U صرفه جویی کننده انرژی
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
economic U نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
supply economy U صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
flinch U مضایقه
flinches U مضایقه
flinching U مضایقه
replacement part U مضایقه
unspairingly U بی مضایقه
flinched U مضایقه
flinch U مضایقه کردن
stint U مضایقه کردن
stints U مضایقه کردن
flinched U مضایقه کردن
flinching U مضایقه کردن
flinches U مضایقه کردن
spare U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
withholds U مضایقه داشتن خودداری کردن
spared U مضایقه کردن چشم پوشیدن از
spare U مضایقه کردن چشم پوشیدن از
withholding U مضایقه داشتن خودداری کردن
spared U درذخیره نگاه داشتن مضایقه
withhold U مضایقه داشتن خودداری کردن
shoot the works <idiom> U از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
begrudged U غبطه خوردن مضایقه کردن
begrudging U غبطه خوردن مضایقه کردن
begrudge U غبطه خوردن مضایقه کردن
withheld U مضایقه داشتن خودداری کردن
begrudges U غبطه خوردن مضایقه کردن
withold U دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
refuse U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
economical U صرفه جو
economizer U صرفه جو
advantage U صرفه
denebola U صرفه
parsimonious U صرفه جو
beta leonis U صرفه
behoof U صرفه
penny wise U صرفه جو
housewifely U صرفه جو
providential U صرفه جو
frugal U صرفه جو
inadvisable U بی صرفه
thrifty U صرفه جو
backstop technology U تکنولوژی با صرفه
frugality U صرفه جویی
chariness U صرفه جوئی
costings U مقرون به صرفه
thrift U صرفه جویی
thrift U صرفه جوئی
saving U صرفه جویی
economies U صرفه جویی
he is a bad husband U صرفه جو نیست
economy U صرفه جویی
frugally U با صرفه جوئی
inexpensive U معقول صرفه جو
economization U صرفه جوئی
cost-effective U مقرون به صرفه
gain U صرفه استفاده
gained U صرفه استفاده
gains U صرفه استفاده
frugal U با صرفه اندک
economical U مقرون به صرفه
economizing U صرفه جوئی کردن
saved U صرفه جویی کردن
economised U صرفه جویی کردن
economises U صرفه جویی کردن
economising U صرفه جویی کردن
economizes U صرفه جویی کردن
economize U صرفه جویی کردن
economized U صرفه جویی کردن
saves U صرفه جویی کردن
save U صرفه جویی کردن
spareable U قابل صرفه جویی
scrounge U صرفه جویی کردن
economy factor U ضریب صرفه جویی
economizing method U روش صرفه جویی
It is not economical. U مقرون به صرفه نیست.
economies of scale U صرفه جوئیهای مقیاس
thriftily U از روی صرفه جوئی
provident U صرفه جو اینده نگر
consumption economies U صرفه جوئیهای مصرفی
internal economies U صرفه جوئیهای داخلی
parsimony U صرفه جویی کم خرجی
external economies U صرفه جوئیهای خارجی
scrounged U صرفه جویی کردن
scrounging U صرفه جویی کردن
scrounges U صرفه جویی کردن
To save . To economize. U صرفه جوئی کردن
cut corners <idiom> U صرفه جویی کردن
spillover benefits U صرفه جوئیهای خارجی
internal diseconomies U عدم صرفه جوئیهای داخلی
diseconomies of scale U عدم صرفه جوئی به مقیاس
feed heater U دستگاه صرفه جویی درحرارت
economies of scale U صرفه جوئیهای تولید انبوه
penny wise and pound foolish U صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
providence U صرفه جویی اینده نگری
gas saving U صرفه جویی در مصرف بنزین
an economist of time U متخصص در صرفه جویی وقت
advantageously U با داشتن صرفه یا سود سودمندانه
to be sparing of words U مضایقه ازحرف زدن کردن کم حرفی کردن
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
housewifely U از روی خانه داری یا صرفه جوئی
austerity package U بسته صرفه جویی [اقتصاد] [سیاست]
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
an economist of time U کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
cut corners <idiom> U [زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
libraries U و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
library U و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com