English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
calamitous U مصیبت بار خطرناک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
struck U بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
compromising emanation U پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
run a risk <idiom> U ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
catastrophes U مصیبت
sorrow U مصیبت
disasters U مصیبت
catastrophe U مصیبت
disaster U مصیبت
sorrows U مصیبت
tragedy U مصیبت
tragedies U مصیبت
depravement U مصیبت
depravation U مصیبت
affliction U مصیبت
afflictions U مصیبت
passion week U هفته مصیبت
passionary U مصیبت نامه
curse U بلا مصیبت
curses U بلا مصیبت
afflictive U مصیبت امیز
calamities U مصیبت فاجعه
cursing U بلا مصیبت
catastrophical U مصیبت امیز
calamity U مصیبت فاجعه
catastrophic U مصیبت بار
tragical U مصیبت امیز
blighter U مصیبت بار
blighters U مصیبت بار
affiction U مصیبت محنت
disastrous U مصیبت امیز
baleful U مصیبت بار
accidents U مصیبت ناگهانی
accident U مصیبت ناگهانی
adversity ادبار و مصیبت
bale U مصیبت بلا
fateful <adj.> U مصیبت آور
bales U مصیبت بلا
fatal U مصیبت امیز وخیم
passion play U نمایش مصیبت وشهادت
disastrously U بطور مصیبت امیز
passion plays U نمایش مصیبت وشهادت
critical U خطرناک
perilous U خطرناک
dicey U خطرناک
unsafe U خطرناک
parlous U خطرناک
grave U بم خطرناک
gravest U بم خطرناک
herculean U خطرناک
jeopardous U خطرناک
graves U بم خطرناک
malignant U خطرناک
hazardous U خطرناک
pernicious anemia U کم خونی خطرناک
death traps U بسیار خطرناک
sthenic U قوی خطرناک
warm corner U جای خطرناک
death trap U بسیار خطرناک
offensive weapon U سلاح خطرناک
hazardous goods U امتعه خطرناک
dangerous play U بازی خطرناک
danger space U فضای خطرناک
serious U سخت خطرناک
danger bearing U سمت خطرناک
venturesome U با تهور خطرناک
danger area U منطقه خطرناک
critically wounded U مجروح خطرناک
black propaganda U تبلیغات خطرناک
between wind and water U در جای خطرناک
disastrous U خطرناک فجیع
dangerousness U وضعیت خطرناک
predicaments U وضع خطرناک
marginal U حاشیهای خطرناک
black body U قسمت خطرناک
dangerously U بطور خطرناک
hazardous goods U کالاهای خطرناک
perilously U بطور خطرناک
predicament U وضع خطرناک
pixies U ادم بازیگوش و خطرناک
hairy <idiom> U خطرناک [اصطلاح روزمره]
pixie U ادم بازیگوش و خطرناک
dicey <idiom> U خطرناک [اصطلاح روزمره]
breakneck U فوق العاده خطرناک
danger space U فضای هوایی خطرناک
malignantly U بطور خطرناک یاردی
pixy U ادم بازیگوش و خطرناک
imminent U قریب الوقوع خطرناک
blighters U شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
blighter U شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
porbeagle U کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
subcritical U زیر مرحله خطرناک وبحرانی
krait U مار سمی و خطرناک هندی
cockatrice U ادم خیلی مضر و خطرناک
near collision U فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
wipe out U افتادن خطرناک از روی تخته موج
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
small craft warning U پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
aldis lmap U چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
stricken U محنت زده مصیبت زده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com