English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
immune from disease U مصون از گرفتن ناخوشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
invioable U مصون
immundity U مصون
immune U مصون
inviolable U مصون
inviolate U مصون
privileged U مصون
inviolable U مصون ازتعرض
infallible U مصون از خطا
inviolably U بطور مصون
irrefrangible U نگفتنی مصون
immunization U مصون کردن
sacred cows U شخص مصون از انتقاد
sacred cow U شخص مصون از انتقاد
frank U باطل کردن مصون ساختن
mithridatize U از اثر زهر مصون کردن
franker U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
infallible U مصون از خطا منزه از گناه
franks U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
inviolability U مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
guinea pig U کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pigs U کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
dunnage U کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
disease U ناخوشی
had health U ناخوشی
invalidism U ناخوشی
sicknesses U ناخوشی
illnesses U ناخوشی
unhealthiness U ناخوشی
trichosis U ناخوشی مو
ill health U ناخوشی
indisposedness U ناخوشی
diseases U ناخوشی
sickness U ناخوشی
maladies U ناخوشی
pathogenetic U ناخوشی زا
morbidity U ناخوشی
morbidness U ناخوشی
illness U ناخوشی
malady U ناخوشی
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
hepatic disease U ناخوشی جگر
microzym U میکرب ناخوشی
liver trouble U ناخوشی جگر
maldemer U ناخوشی دریا
laryngopathy U ناخوشی خرخره
impaludism U ناخوشی مردابی
morbid U ویژه ناخوشی
mal de mer U ناخوشی دریا
morbific U ناخوشی اور
liver U ناخوشی جگر
enteropathy U ناخوشی رودهای
dermatopathy U ناخوشی پوست
estival U ناخوشی تابستانی
diseases of this nature U اینگونه ناخوشی ها
biliousness U ناخوشی زردابی
pathogeny U پیدایش ناخوشی
pathognomic U نماینده ناخوشی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
spelled U حمله ناخوشی
spell U حمله ناخوشی
bulimy U ناخوشی گرسنگی
spells U حمله ناخوشی
altitude sickness U ناخوشی ارتفاع
livers U ناخوشی جگر
to be infected with disease U ناخوشی راواگیرکردن
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص ناخوشی
morbific U تولیدکننده ناخوشی
out break of a disease U شیوع ناخوشی
myopathy U ناخوشی ماهیچه
contagions U سرایت ناخوشی واگیر
qualms U ناخوشی همه جاگیر
contagion U سرایت ناخوشی واگیر
cirrhosis U ناخوشی الکی جگر
pestilence U ناخوشی همه جاگیر
bunt U ناخوشی قارچی گندم
he is liable to become sick U اماده ناخوشی است
mycotic U دچار ناخوشی قارچی
foot rot U ناخوشی پا در گاو و گوسفند
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
pandemic U ناخوشی همه گیر
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
pandemics U ناخوشی همه گیر
illness faded her beauty U ناخوشی زیبایی اوراکاست
epizootic U ناخوشی همه گیرحیوانی
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
epidmic disease U ناخوشی همه جا گیر
qualm U ناخوشی همه جاگیر
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
morbidly U بطور ناخوشی یا فاسد
psychopathic U وابسته به ناخوشی دماغی
pellagrous U دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
pathogenesis U مبحث پیدایش ناخوشی
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
laryngopathy U ناخوشی خشک نای
paragrahia U ناخوشی غلط نویسی
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
mycetoma U یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
pyretotherapy U معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
otological U وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
To pretend sickness(ignorance). U تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
hydrargyia or rism U مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
to i. the germs of a disease U میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
pathognomonic U وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
the disease threatens to sprea U این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
framboesia U ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
humoral pathology U علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
immune U مصون کردن محفوظ کردن
galvanist U متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
invermination U دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
helminthiasis U ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
mycosis U ناخوشی قارچی بیماری قارچی
aestival U تابستانی ناخوشی تابستانی
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
acquiring U گرفتن
tithes U ده یک گرفتن از
retaking U پس گرفتن
retrieves U پس گرفتن
situates U جا گرفتن
to shut off U را گرفتن
situating U جا گرفتن
catch on U گرفتن
to get at U گرفتن
recaptures U پس گرفتن
recapturing U پس گرفتن
captures U گرفتن
recaptured U پس گرفتن
recapture U پس گرفتن
overtaken U گرفتن
blinds U گرفتن
retrieve U پس گرفتن
blinded U گرفتن
tithe U ده یک گرفتن از
blind U گرفتن
retrieved U پس گرفتن
acquires U گرفتن
retakes U پس گرفتن
acquire U گرفتن
wed U گرفتن
capture U گرفتن
catch U گرفتن
situate U جا گرفتن
resumption U از سر گرفتن
overtake U گرفتن
grabs U گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
grabbing U گرفتن
skimmed U کف گرفتن از
grabbed U گرفتن
overtakes U گرفتن
hold U گرفتن
grab U گرفتن
To go bad and stink. U بو گرفتن
skimmed U گرفتن کف
skims U کف گرفتن از
to nestle oneself U جا گرفتن
encumbers U گرفتن
ceasing U گرفتن
ceases U گرفتن
ceased U گرفتن
cease U گرفتن
skims U گرفتن کف
holds U گرفتن
skim U گرفتن کف
skim U کف گرفتن از
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com