Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
judicial immunity
U
مصونیت قضایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
immunity
U
مصونیت
franchise
U
مصونیت
sacredness
U
مصونیت
impunity
U
مصونیت
inviolately
U
با مصونیت
franchises
U
مصونیت
hedging
U
مصونیت
privilege
U
مصونیت
diplomatic immunity
U
مصونیت سیاسی
infallibility
U
مصونیت از خطا
privilege of paliament
U
مصونیت پارلمانی
immunization
U
مصونیت دادن
immunology
U
مبحث مصونیت
immunologic
U
مربوط به مصونیت
security
U
مصونیت تضمین
security
U
تامین مصونیت
diplomatic immunity
U
مصونیت دیپلماتیک
privilege of parliament
U
مصونیت پارلمانی
noise immunity
U
مصونیت از اختلال
privilege frome arrest
U
مصونیت از توقیف
hedge
U
کسب مصونیت نمودن
hedged
U
کسب مصونیت نمودن
hedges
U
کسب مصونیت نمودن
franchise du quartier
U
مصونیت محل اقامت
immunogenetics
U
مبحث مصونیت نژادی
immunizing
U
مصونیت دار کردن
immunizes
U
مصونیت دار کردن
immunized
U
مصونیت دار کردن
immunising
U
مصونیت دار کردن
immunises
U
مصونیت دار کردن
immunised
U
مصونیت دار کردن
immunize
U
مصونیت دار کردن
inviolacy
U
نقض نشدگی مصونیت
inviolably
U
با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
franchisede i'hotel
U
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
mithridatism
U
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
benefit of clergy
U
مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
judicial
U
قضایی
jural
U
قضایی
juridical
U
قضایی
juratory
U
قضایی
judiciary
U
قضایی
jurisdiction
U
قضایی
legal aid
U
معاضدت قضایی
law agent
U
نماینده قضایی
precedent
U
رویه قضایی
precedents
U
رویه قضایی
jurisdiction
U
حوزهء قضایی
judicial settlement
U
حل اختلاف قضایی
judicial precedent
U
رویه قضایی
judicial delegation
U
تفویض قضایی
judicial circumstantial evidence
U
اماره قضایی
institution
U
تاسیس قضایی
litigation
U
دعوی قضایی
judicature
U
قوه قضایی
judicature
U
حوزه قضایی
judicial assistance
U
معاضدت قضایی
legal assistance
U
مشاوره قضایی
legal suit
U
تعقیب قضایی
miscarriage of justice
U
اشتباه قضایی
miscarriages of justice
U
اشتباه قضایی
quasi judicial
U
شبه قضایی
judiciary
U
قوه قضایی
law court
U
دادگاه قضایی
judicial settlement
U
تسویه قضایی
presumption juris tantum
U
اماره قضایی
rogatory
U
نیابت قضایی
legal
U
شرعی قضایی
law courts
U
دادگاه قضایی
the rule of law
U
تامین قضایی
immune
U
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
district attorneys
U
بازپرس بخش قضایی
justiciar
U
مامور قضایی عالیرتبه
legal advice
U
مشورت یا نظر قضایی
sub judice
U
بدون تصمیم قضایی
district attorney
U
بازپرس بخش قضایی
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
extrajudicial
U
خارج ازصلاحیت قضایی
legal assistance
U
کمکهای قضایی شرح علایم
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
adjudge
با حکم قضایی فیصل دادن
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
circuits
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
Soc
U
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
circuit
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
letters rogatory
U
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
rogatory letters
U
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
sokeman
U
فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
perverse verdict
U
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
cadres
U
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadre
U
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
exegeses
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
judge made law
U
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
exegesis
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroners
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
knight marshal
U
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
concurrent jurisdiction
U
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition
U
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
legalism
U
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
coroners
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
disqualification
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com