Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
animalist
U
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bestiality
U
حیوان صفتی
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
anthropocentric
U
معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
pick up a trail/scent
<idiom>
U
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
snail
U
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
beak-head
U
[آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
snails
U
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
centaurs
U
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur
U
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
arabesque
U
منبت کاری
[تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
relief
U
نقش یا گل برجسته
[این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
pictorial rug
U
قالیچه های تصویری
[قالیچه های پرتره]
[در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
anthropo
U
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop
U
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
U
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
adjectival
U
صفتی
womanishness
U
زن صفتی
epithetical
U
صفتی
effeminacy
U
زن صفتی
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
foxiness
U
روبه صفتی
mannishness
U
مرد صفتی
cattiness
U
گربه صفتی
felinity
U
گربه صفتی
guile
U
روباه صفتی
devilishness
U
شیطان صفتی
wolfishness
U
گرگ صفتی
kingliness
U
شاه صفتی
fiendishness
U
شیطان صفتی
monkeyishness
U
میمون صفتی
impishness
U
شیطان صفتی
apishness
U
میمون صفتی
baboonery
U
میمون صفتی
old womanishness
U
پیرزن صفتی
hokeypokey
U
میمون صفتی
pictorial
U
مصور
painted
U
مصور
projection of a point
U
خط مصور
illustrated
U
مصور
piggishness
U
خوک صفتی ناپاکی
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
grangerize
U
مصور کردن
inwrought
U
مخمر مصور
rebus
U
معمای مصور
graphic scale
U
مقیاس مصور
imagery
U
نمایش مصور
graphic
U
مقیاس مصور
illustrative digram
U
دیاگرام مصور
fiendishly
U
ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
infernality
U
دیو خویی شیطان صفتی
technician
U
شخص متخصص در امور صفتی
technicians
U
شخص متخصص در امور صفتی
illustrating
U
مصور کردن اراستن
illustrate
U
مصور کردن اراستن
pastellist
U
مصور نقاشیهای مدادی
illustrates
U
مصور کردن اراستن
apery
U
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
cartoons
U
تصویر مضحک داستان مصور
cartoon
U
تصویر مضحک داستان مصور
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
peabody picture vocabulary test
U
ازمون واژگان مصور پی بادی
tabloids
U
روزنامه نیم قطع و مصور
tabloid
U
روزنامه نیم قطع و مصور
rebus
U
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
soever
U
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
believer
U
معتقد
believers
U
معتقد
theist
U
معتقد بخدا
resurrectionist
U
معتقد برستاخیز
fatalist
U
معتقد به سرنوشت
trinitarian
U
معتقد به تثلیث
polygamist
U
معتقد به تعددزوجات
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
casualist
U
معتقد به اتفاق
predestinarian
U
معتقد به تقدیر
rationalist
U
معتقد به فلسفه عقلانی
materialists
U
معتقد به اصالت ماده
materialist
U
معتقد به اصالت ماده
spiritualist
U
معتقد بارتباط باارواح
henotheist
U
معتقد یا وابسته به توحیدنوبتی
idealist
U
معتقد به ایده الیسم
nihilist
U
معتقد به مکتب nihilism
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
spiritualists
U
معتقد بارتباط باارواح
rationalistic
U
معتقد به اصالت عقل
naturalist
U
معتقد به فلسفه طبیعی
naturalists
U
معتقد به فلسفه طبیعی
red tapist
U
معتقد به red-tapism
trinitarian
U
معتقد بوجوداقانیم ثلاثه
self righteous
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
adoptionist
U
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
epicurus
U
نام فیلسوف یونانی که معتقد
biracialism
U
معتقد به یا دارای دونژاد بودن
socialist
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialists
U
جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
self-righteous
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
principle
U
معتقد باصول ومبادی کردن
rabbinist
U
معتقد به احادیث بنی اسرائیل
evolutionist
U
معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
self-righteousness
U
معتقد بعدالت وتقوی خود
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
representationalist
U
معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
totemite
U
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
totemist
U
معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
revelationist
U
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
lore
U
حیوانات
sabbatarian
U
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
infallibilist
U
کسیکه معتقد است که پاپ اشتباه نمیکند
geocentric
U
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
dung
U
مدفوع حیوانات
home range
U
جایگاه حیوانات
zoolatry
U
پرستش حیوانات
foal
U
توله حیوانات
foals
U
توله حیوانات
fauna
U
حیوانات یک اقلیم
buggery with animals
U
جماع با حیوانات
venery
U
حیوانات شکارشونده
chits
U
توله حیوانات
chit
U
توله حیوانات
domestic animals
U
حیوانات اهلی
stray animals
U
حیوانات ضاله
feedstuff
U
خوراک حیوانات
wildlife
U
حیوانات وحشی
put away
<idiom>
U
کشتن حیوانات
bestiality
U
جماع با حیوانات
rodentia
U
حیوانات قراضه
zootomy
U
تشریح حیوانات
breeding
U
پرورش حیوانات
Trinity
U
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
forepaw
U
پنجه دست حیوانات
farm
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
bull
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
pedication
U
عمل جنسی با حیوانات
bulls
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
farmed
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
woodnote
U
صدای حیوانات جنگل
zootechnical
U
وابسته به فن تربیت حیوانات
farms
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
make friends
<idiom>
U
رفاقت با حیوانات ومردم
trade unionism
U
سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
acron
U
قسمت قدامی حیوانات بنددار
warren
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
warrens
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
reclaim animal
U
حیوانات وحشی تربیت شده
squamation
U
پوشش فلسی شکل حیوانات
soilage
U
علف تازه علوفه حیوانات
sweetbread
U
تیموس حیوانات جوان دنبلان
pen
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
mane
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
crest
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
beaver
U
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
pens
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
penned
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
penning
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
zoomorphic
U
[استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
parkas
U
نیم تنه پوست حیوانات
home range
U
جای محدود برای فعالیت حیوانات
taxidermy
U
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
diana
U
الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
upland game
U
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
exuviae
U
پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
gasteropod
U
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
blasetocyst
U
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
animal
U
حیوان
beast
U
حیوان
living creatuse
U
حیوان
beasts
U
حیوان
animals
U
حیوان
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
eyestrings
U
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
zoomorphism
U
تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
veterinarian
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
dicker
U
مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
forequarter
U
ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
taxidermist
U
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
vivary
U
جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
fluor
U
مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
animalization
U
تبدیل به حیوان
bestiality
U
جماع با حیوان
bipeds
U
حیوان دوپا
mavericks
U
حیوان بیصاحب
maverick
U
حیوان بیصاحب
pack animal
U
حیوان باربر
reptiles
U
حیوان خزنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com