Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pragmatist
U
مصلحت گرای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
politic
U
مصلحت دان مصلحت امیز مقتضی
transit bearing
U
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
advice
U
مصلحت
advisability
U
مصلحت
expedients
U
مصلحت
expedient
U
مصلحت
interest
U
مصلحت
expediency
U
مصلحت
interests
U
مصلحت
policy
U
مصلحت اندیشی
impolitic
U
مخالف مصلحت
inadvisability
U
خلاف مصلحت
expediential
U
مصلحت امیز
advised
U
مصلحت امیز
rede
U
وقوع مصلحت
vital interest
U
مصلحت حیاتی
politicly
U
ازروی مصلحت
pragmatism
U
مصلحت گرایی
impolicy
U
خلاف مصلحت
As deemed advisable . As expedient .
U
هرطور که مصلحت با شد
expedients
U
مصلحت امیز
expedient
U
مصلحت امیز
interest
U
سود مصلحت
policies
U
مصلحت اندیشی
interests
U
سود مصلحت
To regard as advisable . To deem prudent .
U
مصلحت دیدن
it is inadvisable to say that
U
گفتن ان مصلحت نیست
politic
U
مصلحت امیز کاردانی
white lie
دروغ مصلحت آمیز
A white lie .
U
دروغ مصلحت آمیز
expediently
U
از روی مصلحت یا اقتضا
white lie
<idiom>
U
دروغ مصلحت آمیز
impoliticly
U
از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
inexpediently
U
از روی فلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
honesty is the best policy
U
عین مصلحت در راستی ودرستی است
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
skeptic
U
شک گرای
heliotrope
U
افتاب گرای
magnetic azimuth
U
گرای مغناطیسی
lipophilic
U
چربی گرای
compass direction
U
گرای مغناطیسی
grid azimuth
U
گرای شبکه
dermotropic
U
پوست گرای
equalitarian
U
تساوی گرای
evolutionist
U
فرگشت گرای
grid bearing
U
گرای شبکه
halophile
U
ابشور گرای
incalescent
U
گرما گرای
meliorist
U
بهبود گرای
oxyphil
U
اسید گرای
oxyphile
U
اسید گرای
true azimuth
U
گرای حقیقی
ultramodernist
U
فرانو گرای
escapist
U
گریز گرای
escapists
U
گریز گرای
impressionist
U
برداشت گرای
impressionists
U
برداشت گرای
structuralist
U
ساخت گرای
structuralists
U
ساخت گرای
supremacist
U
برتری گرای
supremacists
U
برتری گرای
theocentric
U
خدا گرای
theist
U
یزدان گرای
solipsist
U
نفس گرای
photophilic
U
نور گرای
pneumotropic
U
ریه گرای
unitarian
U
توحید گرای
progressivist
U
پیشرفت گرای
relative bearing
U
گرای نسبی
ruralist
U
روستا گرای
saprophytic
U
پوده گرای
segregationist
U
جدایی گرای
separatist
U
جدا گرای
compass azimuth
U
گرای مغناطیسی
extrovert
U
برون گرای
individualist
U
فرد گرای
realistically
U
تحقق گرای
feudal
U
تیول گرای
socialist
U
جامعه گرای
realistically
U
راستین گرای
realistic
U
راستین گرای
realistic
U
تحقق گرای
realists
U
راستین گرای
realists
U
تحقق گرای
realist
U
راستین گرای
realist
U
تحقق گرای
socialists
U
جامعه گرای
materialists
U
ماده گرای
materialist
U
ماده گرای
extroverts
U
برون گرای
militarists
U
جنگ گرای
militarist
U
جنگ گرای
individualists
U
فرد گرای
egalitarian
U
تساوی گرای
nationalist
U
ملت گرای
back azimuth method
U
گرای وارونه
nationalists
U
ملت گرای
doctrinaire
U
ایین گرای
assumed azimuth
U
گرای فرضی
capitalist
U
سرمایه گرای
nudist
U
برهنگی گرای
capitalists
U
سرمایه گرای
sectarian
U
فرقه گرای
centralists
U
مرکز گرای
communalist
U
اشتراکی گرای
unitary
U
توحید گرای
centralist
U
مرکز گرای
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
U
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
corrected azimuth
U
گرای تصحیح شده
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
regionalistic
U
منطقهای ناحیه گرای
visionary
U
الهامی رویا گرای
visionaries
U
الهامی رویا گرای
hygrophyte
U
گیاه رطوبت گرای
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
imperialistic
U
استعمار گرای بهره جویانه
compass azimuth
U
گرای قطب نمای کشتی
azimuth angle
U
زاویه گرای نجومی هواپیما
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
azimuth
U
گرای نجومی راس القدم
closing azimuth error
U
اشتباه گرای بستن پیمایش
traditionalist
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
quixotic
U
ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
layihg azimuth
U
گرای روانه کردن لوله توپ
conversion angle
U
زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
traditionalists
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
militarists
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscopes
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscope
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
introvert
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
i advised him to go there
U
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation
U
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
ascendant
U
فراز جو فراز گرای
apl
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com