English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
private consumption U مصرف خصوصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
private automatic branch exchange U رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
jackes U خصوصی
off the record <idiom> U خصوصی
personal U خصوصی
necessary house U خصوصی
informal U خصوصی
subrosa U خصوصی
private U خصوصی
privates U خصوصی
private line U خط خصوصی
private investigator U کاراگاه خصوصی
semiprivate U نیمه خصوصی
private benefits U منافع خصوصی
privatization U خصوصی کردن
private detectives U کاراگاه خصوصی
private agreement U قرارداد خصوصی
private borrowing U استقراض خصوصی
pillow talk U حرفهای خصوصی
tutored U معلم خصوصی
party lines U خط خصوصی تلفن
personal U منقول خصوصی
subjective U فاعلی خصوصی
tutor U معلم خصوصی
privy U خصوصی محرمانه
party line U خط خصوصی تلفن
private company U شرکت خصوصی
tutors U معلم خصوصی
privatising U خصوصی کردن
praivate ownership U مالکیت خصوصی
private enterprise U شرکت خصوصی
privately U بطور خصوصی
camarin U نیایشگاه خصوصی
private sector U بخش خصوصی
paticular U خصوصی بابت
passkey U کلید خصوصی
private enterprise U عمل خصوصی
closets U گنجه خصوصی
closeting U گنجه خصوصی
privatises U خصوصی کردن
privatised U خصوصی کردن
apsidiole U نیایشگاه خصوصی
private detective U کاراگاه خصوصی
private schools U اموزشگاه خصوصی
private school U اموزشگاه خصوصی
special relativity U نسبیت خصوصی
closet U گنجه خصوصی
closeted U گنجه خصوصی
relator U مدعی خصوصی
in petto U بطور خصوصی
caskets U نامه خصوصی
private eye U کارآگاه خصوصی
private tutoring [American E] U تدریس خصوصی
privately leased line U خط اجارهای خصوصی
private treaty U معامله خصوصی
private talk U صحبت خصوصی
private saving U پس انداز خصوصی
private property U دارائیهای خصوصی
backstage U محرمانه خصوصی
off-the-record U محرمانه و خصوصی
relator U شاکی خصوصی
privatizing U خصوصی کردن
quasi private U نیمه خصوصی
private U اختصاصی خصوصی
privates U اختصاصی خصوصی
quasi private U شبه خصوصی
proprietary company U شرکت خصوصی
private eyes U کارآگاه خصوصی
off the record U محرمانه و خصوصی
private property U مالکیت خصوصی
private ownership U مالکیت خصوصی
very own <adj.> U خصوصی [شخصی]
private institutions U موسسات خصوصی
private enterprises U موسسات خصوصی
private employees U کارکنان خصوصی
private deed U سند خصوصی
private debt U بدهی خصوصی
private cost U هزینه خصوصی
Citizens' Band U باند خصوصی
privatizes U خصوصی کردن
privatized U خصوصی کردن
private corporation U شرکت خصوصی
private finance U مالیه خصوصی
privatize U خصوصی کردن
casket U نامه خصوصی
private law U حقوق خصوصی
extra tuition U تدریس خصوصی
private lessons U تدریس خصوصی
private tuition U تدریس خصوصی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
jurist U متخصص حقوق خصوصی
jurists U متخصص حقوق خصوصی
to have private insurance [cover] U بیمه خصوصی داشتن
to give private lessons U درس خصوصی دادن
private enterprise U اقتصاد بخش خصوصی
backsides U عقب هر چیزی خصوصی
private rate of discount U نرخ تنزیل خصوصی
tutorial U درس خصوصی دادن به
tutorials U درس خصوصی دادن به
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
tutor U درس خصوصی دادن به
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
private branch exchange U مبادله انشعاب خصوصی
private broadcasting U پخش برنامه خصوصی
private rate of return U نرخ بازده خصوصی
pbx U تبادل انشعاب خصوصی
tutored U درس خصوصی دادن به
backside U عقب هر چیزی خصوصی
curtain lecture U صحبتهای خصوصی زن وشوهر
tutors U درس خصوصی دادن به
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
to be privately insured U بیمه خصوصی داشتن
marginal net private product U محصول خصوصی نهائی خالص
To have selfish motives . to have an axe to grind. U غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
private international law U حقوق بین الملل خصوصی
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
objective U علمی و بدون نظر خصوصی
objectives U علمی و بدون نظر خصوصی
private enterprise U اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
to keep one's feet on the ground <idiom> U علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
offstage U خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to tutor somebody in English U به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
table talk U صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
behind the scenes U در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
privilege cab U درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
pabx U Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
qui tam action U دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
introduce U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introducing U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces U شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
ante-chapel U [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
overall consumption U مصرف کل
aggregate consumption U مصرف کل
consumerism U مصرف
income consumption curve U مصرف
wastes U بی مصرف
good for nothing U بی مصرف
comsumption U مصرف
consumption possibility line U حد مصرف
usages U مصرف
sodden U بی مصرف
wasteful U مصرف
disposal U مصرف
waste U بی مصرف
unemployed U بی مصرف
extravagant U مصرف
expenditure U مصرف
otiose U بی مصرف
of no a U بی مصرف
offtake U مصرف
waster U مصرف
wasters U مصرف
consumption U مصرف
expense U مصرف
usage U مصرف
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
productive consumption U مصرف مولد
rate of consumption U نرخ مصرف
permanent consumption U مصرف دائمی
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
ready for use U اماده مصرف
per capita consumption U مصرف سرانه
peak load U بحبوحه مصرف
power consumption U مصرف قدرت
power consumption U مصرف برق
propensity to consume U تمایل به مصرف
propensity to consume U گرایش به مصرف
put away U مصرف کردن
rival consumption U مصرف رقابتی
energy consumption U مصرف انرژی
excise tax U مالیات بر مصرف
ready use U اماده مصرف
expenditure credit U اعتبار مصرف
present consumption U مصرف حال
present consumption U مصرف جاری
power consumer U مصرف برق
partial substitution U جانشینی مصرف
optional consumption U مصرف اختیاری
unproductive consumption U مصرف بیهوده
utilizable <adj.> U قابل مصرف
usage rate U نرخ مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف
irrigation consumption U مصرف ابیاری
use up U مصرف کردن
idle stock U موجودی بی مصرف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com