Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
uncoveranted
U
مشمول بیان نشده غیرقراردادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unconverti nal
U
ازادازقیود یا رسوم غیرقراردادی
parity
U
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warns
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
unbroke
U
رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbaoked
U
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked
U
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn
U
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unredeemed
U
جبران نشده سبک نشده
unsought
U
جستجو نشده کشف نشده
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
unset
U
جایگزین نشده جاانداخته نشده
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
unasked
U
خواسته نشده پرسیده نشده
untried
U
امتحان نشده محاکمه نشده
irredenta
U
انجام نشده جبران نشده
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsifted
U
الک نشده رسیدگی نشده
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
fall under
U
مشمول
subsumption
U
مشمول
comprisal
U
مشمول
liable
U
مشمول
inclusive
U
مشمول
liable to tax
U
مشمول مالیات
ineligible
U
غیر مشمول
inapplicable
U
غیر مشمول
liable to fine
U
مشمول جریمه
obligated reservist
U
مشمول وفیفه
obligor
U
مشمول وفیفه
coverage rate
U
نزخ مشمول
taxable
U
مشمول مالیات
draft dodgers
U
مشمول غایب
draft dodger
U
مشمول غایب
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
conscript
U
مشمول نظام کردن
barred by statute
U
مشمول مرور زمان
time barred
U
مشمول مرور زمان
conscripted
U
مشمول نظام کردن
conscripts
U
مشمول نظام کردن
with pwrticular average
U
مشمول خسارت خاص
dutiable
U
مشمول مالیات و عوارض
dutiable
U
مشمول حقوق گمرکی
conscripting
U
مشمول نظام کردن
liable to military service
U
مشمول خدمت وفیفه
schoolable
U
مشمول تحصیل اجباری
to be subject to an attachment
U
مشمول توقیف بودن
taxable activities
U
فعالیتهای مشمول مالیات
ratal
U
مبلغ مشمول مالیات
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
taxable profit
U
سود مشمول مالیات
incomplete
U
انجام نشده پر نشده
wpa
U
average particular with مشمول خسارت خاص
except
U
: مستثنی کردن مشمول نکردن
rateable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
tithable
U
عشر گرفتن مشمول عشریه
ratable
U
قابل تقویم مشمول مالیات
ratable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
conscript
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
lapse
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
conscripting
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
lapsing
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
conscripts
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
lapses
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
to involve somebody in something
[negative]
U
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
conscripted
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
to implicate somebody in something
U
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
gaduate
U
مشمول مالیات تصاعدی فارغ التحصیل شدن دوره اموزشگاهی رابپایان رساندن
clearance in ward
U
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
rhetoric
U
علم معانی بیان معانی بیان
military testament
U
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
exclusion clause
U
مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
to fall under anything
U
مشمول چیزی شدن جزوچیزی درامدن یاداخل شدن
rates
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
implicated
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicates
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicate
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicating
U
گرفتار کردن مشمول کردن
uncharged
U
پر نشده
unbowed
U
خم نشده
savaging
U
رام نشده
vacant
U
اشغال نشده
savages
U
رام نشده
unoccupied
U
اشغال نشده
unchecked
<adj.>
U
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
U
امتحان نشده
unevaluated
<adj.>
U
امتحان نشده
untested
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
U
ممیزی نشده
untested
<adj.>
U
ممیزی نشده
unadulterated
U
مخلوط نشده
unaudited
<adj.>
U
ممیزی نشده
savage
U
رام نشده
uninspected
<adj.>
U
ممیزی نشده
savaged
U
رام نشده
unexamined
<adj.>
U
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
U
امتحان نشده
uninspected
<adj.>
U
امتحان نشده
untested
<adj.>
U
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
U
ممیزی نشده
untested
<adj.>
U
بازرسی نشده
unchecked
<adj.>
U
آزمایش نشده
open
U
واریز نشده
uninspected
<adj.>
U
کنترل نشده
untested
<adj.>
U
کنترل نشده
unbleached
<adj.>
U
سفیدگری نشده
unaudited
<adj.>
U
تایید نشده
unchecked
<adj.>
U
تایید نشده
unchecked
<adj.>
U
بازرسی نشده
unevaluated
<adj.>
U
تایید نشده
unexamined
<adj.>
U
تایید نشده
uninspected
<adj.>
U
تایید نشده
untested
<adj.>
U
تایید نشده
opened
U
واریز نشده
opens
U
واریز نشده
unexamined
<adj.>
U
کنترل نشده
unevaluated
<adj.>
U
آزمایش نشده
unexamined
<adj.>
U
آزمایش نشده
unaudited
<adj.>
U
آزمایش نشده
undyed
<adj.>
U
رنگرزی نشده
unfulfilled
U
اجرا نشده
unfinished
U
تمام نشده
uninspected
<adj.>
U
آزمایش نشده
untested
<adj.>
U
آزمایش نشده
unaudited
<adj.>
U
کنترل نشده
unchecked
<adj.>
U
کنترل نشده
unevaluated
<adj.>
U
کنترل نشده
unaudited
<adj.>
U
بررسی نشده
undeterred
<adj.>
U
منصرف نشده
unchecked
<adj.>
U
بررسی نشده
outstanding
U
پرداخت نشده
unexamined
<adj.>
U
تست نشده
uninspected
<adj.>
U
تست نشده
untested
<adj.>
U
تست نشده
unaudited
<adj.>
U
بازرسی نشده
outstandingly
U
واریز نشده
outstandingly
U
وصول نشده
outstandingly
U
تصفیه نشده
outstandingly
U
پرداخت نشده
unevaluated
<adj.>
U
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
U
بازرسی نشده
outstanding
U
تصفیه نشده
outstanding
U
وصول نشده
outstanding
U
واریز نشده
unevaluated
<adj.>
U
بررسی نشده
unexamined
<adj.>
U
بررسی نشده
uninspected
<adj.>
U
بررسی نشده
untested
<adj.>
U
بررسی نشده
unsettled
U
تصفیه نشده
unbroken
U
رام نشده
uncharted
U
اکتشاف نشده
unaudited
<adj.>
U
تست نشده
unchecked
<adj.>
U
تست نشده
unmitigated
U
کاسته نشده
unevaluated
<adj.>
U
تست نشده
uninspected
<adj.>
U
بازرسی نشده
non-registered
[not registered]
<adj.>
U
ثبت نشده
unquestioned
U
بررسی نشده
in quires
U
صحافی نشده
in sheets
U
صحافی نشده
increate
U
افریده نشده
unworn
U
کهنه نشده
inedited
U
منتشر نشده
inedited
U
چاپ نشده
inextinct
U
نیست نشده
innascible
U
زایده نشده
intemerate
U
بی ناموس نشده
unwashed
U
شسته نشده
unthickened
U
تغلیظ نشده
unstudied
U
مطالعه نشده
unsocialized
U
اجتماعی نشده
unsight
U
دیده نشده
imperforate
U
منگنه نشده
unworn
U
استعمال نشده
uncounted
U
شمرده نشده
unquestioned
U
استنتاق نشده
unverified
<adj.>
U
ارزیابی نشده
wound less
U
زخمی نشده
unverified
<adj.>
U
ممیزی نشده
unpublished
U
نشر نشده
unpublished
U
چاپ نشده
unguarded
U
حساب نشده
unguarded
U
حراست نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com