English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
provided U مشروط به انکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encke U انکه
or U یا انکه
that which U انکه
whoever U هر انکه
he who U انکه
one who U انکه
provided U بشرط انکه
in the second place U دوم انکه
that U که برای انکه
imprlmis U نخست انکه
imprimis U اول انکه
even if U ولو انکه
for one thing U یکی انکه
ninthly U نهم انکه
secondly U دوم انکه
seventhly U هفتم انکه
on the condition that U به شرط انکه
tenthly U دهم انکه
before U پیش انکه
while U حال انکه
on one side <adv.> U یکی انکه
for one thing <adv.> U یکی انکه
on the one hand <adv.> U یکی انکه
his reputed son died U انکه مشهوربودپسراوست مرد
his reputed son died U انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
lastly U اخر از همه انکه
without his knowing it U بدون انکه بداند
harmlessly U بی انکه اسیبی رساند
inoffensively U بی انکه زننده باشد
innocuously U بی انکه گزندی رساند
eventual U مشروط
provided U مشروط
conditioned U مشروط
subjecting U مشروط
subjected U مشروط
subject U مشروط
person in whose favor a condition is mad U مشروط له
subjects U مشروط
contingent U مشروط
contingents U مشروط
pending U مشروط
qualified U مشروط
provisional U مشروط
limited U مشروط
conditional U مشروط
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
ineffectively U بی انکه اثری داشته باشد
irrelatively U بی انکه وابستگی داشته باشد
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
frothily U بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
estate at will U اجاره مشروط
conditional order U سفارش مشروط
conditional probability U احتمال مشروط
foul bill of lading U بارنامه مشروط
subject to being unsold U مشروط براینکه
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
qualified endorsement U فهرنویسی مشروط
probationer U عفو مشروط
conditional discharge U ازادی مشروط
condition U مشروط کردن
plea U وعده مشروط
on probation U در آزادی مشروط
absolute <adj.> U غیر مشروط
inalienable <adj.> U غیر مشروط
indispensable <adj.> U غیر مشروط
contingents U تصادفی مشروط
conditionally U بطور مشروط
inevitable <adj.> U غیر مشروط
unalienable <adj.> U غیر مشروط
unconditional U غیر مشروط
probationers U عفو مشروط
unalterable <adj.> U غیر مشروط
probation U ازادی مشروط
provisional U شرطی مشروط
providing U مشروط بر اینکه
pleas U وعده مشروط
contingent U تصادفی مشروط
conditional confession U اقرار مشروط
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
conditional contract U عقد مشروط
paroling U ازادی مشروط
paroles U ازادی مشروط
paroled U ازادی مشروط
absolute U غیر مشروط
absolutes U غیر مشروط
parole U ازادی مشروط
inartistically U بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
affimable U شایسته انکه بطورقطع گفته شود
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
restrictive indorsement U فهر نویسی مشروط
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
probationary period U دوره ازادی مشروط
probative U دال بر اثبات مشروط
probatory U دال بر اثبات مشروط
concurring opinion U رای موافق مشروط
on approval U مشروط به رضایت خریدار
extra good time U معافی مشروط از زندان
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
inefficaciously U ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
affirmance U افهارسخنی بقیدراستی وقطعیت بی انکه سوگندی بخورند
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
pointlessly U بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
inexorably U بی انکه نرم شودیا بلابه کسی گوش دهد
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
permanent set U حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
tie in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
tie-ins U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
fetch ahead U فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
precarious U عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
forwarding merchant U حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
equitable mortgage U بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
depositions U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
deposition U درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
to die a dry death U مردن بدون انکه علت مرگ غرق شدن یاکشته شدن باشد
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com