English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balisage U مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
underpass U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses U مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
fingerpost U راهنمای جاده تیر راهنماییکه پیکان مخصوص هدایت داردومسیرجاده رانشان میدهد راهنما
alignment U مسیر جاده
alignments U مسیر جاده
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
detour U جاده یا مسیر انحرافی
detours U جاده یا مسیر انحرافی
lane U یک خط جاده برای یک مسیر
traffic lane U یک خط جاده برای یک مسیر
driving lane U یک خط جاده برای یک مسیر
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
channeling U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channel U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channels U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channelled U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channeled U ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
lanes U مسیر که باخط کشی مشخص میشود
lane U مسیر که باخط کشی مشخص میشود
distances U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance U مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
divided highway [American E] U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
merging traffic U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
road screen U پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
lodestaror load U ستاره راهنما راهنما
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
turtle knot U گره وصل کردن طعمه ماهیگیری به راهنما
going U وضع جاده زمین جاده
service road U جاده کناری جاده سرویس
road clearance U تخلیه کردن جاده
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
To widen a road . U جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
individuate U مشخص کردن
identify U مشخص کردن
specifying U مشخص کردن
denotes U مشخص کردن
define U مشخص کردن
earmarking U مشخص کردن
defined U مشخص کردن
defining U مشخص کردن
identifying U مشخص کردن
defines U مشخص کردن
identifies U مشخص کردن
denote U مشخص کردن
specify U مشخص کردن
delineates U مشخص کردن
delineated U مشخص کردن
delineate U مشخص کردن
specifies U مشخص کردن
definitions U مشخص کردن
identified U مشخص کردن
denoted U مشخص کردن
to create an image for oneself as somebody U مشخص کردن
lay down U مشخص کردن
delineating U مشخص کردن
definition U مشخص کردن
meanest U مشخص کردن چیزی
criss-crossed U با ضربدر مشخص کردن
mean U مشخص کردن چیزی
meaner U مشخص کردن چیزی
criss-crosses U با ضربدر مشخص کردن
typifying U بانمونه مشخص کردن
criss-cross U با ضربدر مشخص کردن
typified U بانمونه مشخص کردن
criss-crossing U با ضربدر مشخص کردن
frequency designation U مشخص کردن فرکانس
typifies U بانمونه مشخص کردن
typify U بانمونه مشخص کردن
call one's shot U مشخص کردن هدف
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
barricade U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricading U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricaded U سنگربندی کردن سد کردن جاده
barricades U سنگربندی کردن سد کردن جاده
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
to shift freight traffic from road to rail U حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
track clearer U جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
to tap U ولتاژ مشخص کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
taxiway U مسیر تاکسی کردن
tracked U تعقیب مسیر کردن
track U تعقیب مسیر کردن
staking U پیاده کردن مسیر
path sweeping U پاک کردن مسیر
direction U مسیر هدایت کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
tracks U تعقیب مسیر کردن
label U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
fields U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fielded U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
labels U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
symbolic i/o assignment U نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
labeling U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
labelled U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
beaufort scale U سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
wheel load U فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
characterises U مشخص کردن منقوش کردن
characterizing U مشخص کردن منقوش کردن
characterised U مشخص کردن منقوش کردن
characterize U مشخص کردن منقوش کردن
characterising U مشخص کردن منقوش کردن
characterized U مشخص کردن منقوش کردن
characterizes U مشخص کردن منقوش کردن
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
region U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
regions U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
universal U سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
searchingly U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
stabilization U برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
declaration U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declarative statement U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
devices U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declarations U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
meander U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com