Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trend
U
مسیر انجام کار سیر وقایع
trends
U
مسیر انجام کار سیر وقایع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
branches
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branch
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup
U
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves
U
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
U
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
U
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
U
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
historify
U
وقایع نگار
minute book
U
دفتر وقایع
chronicler
U
وقایع نویس
log
U
ثبت وقایع
logs
U
ثبت وقایع
annalist
U
وقایع نگار
record of events
U
ثبت وقایع
happenstance
U
وقایع اتفاقی
chronology
U
وقایع نگاری
minute
U
گزارش وقایع
minute
U
یادداشت وقایع
the occurrences of the day
U
رویداهای یا وقایع روز
pro-active
U
گرایش به ایجاد وقایع
annals
U
وقایع سالیانه سالنامه
rough log
U
دفترچه وقایع ناو
deck log
U
دفتر وقایع دریانوردی
record of events
U
دفتر ثبت وقایع
logs
U
ثبت کردن وقایع
sportswriter
U
وقایع نگار ورزشی
log
U
ثبت کردن وقایع
flight log
U
دفتر وقایع پرواز
deck log
U
دفتر وقایع ناو
horizontal event numbering
U
شماره گذاری افقی وقایع
daybook
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
refit book
U
دفتر یادداشت وقایع دریایی
parish register
U
دفتر ثبت وقایع سه گانه
station log
U
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
Trifling ( small) happenings of life .
U
اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
flight log
U
دفتر ثبت وقایع پرواز
muster book
U
دفتر ثبت وقایع روزانه
vertical events numbering
U
شماره گذاری عمودی وقایع
log engineering
U
دفتر ثبت وقایع موتور ناو
chronicling
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicled
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
fatidic
U
وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
chronicle
U
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
diaries
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diary
U
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
trains
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train
U
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
station log
U
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
slates
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
slate
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slated
U
ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
transit route
U
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summit
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
U
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
chronology
U
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
chronology
U
تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
geochronology
U
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
supervening impossibility of performance
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
dialectic materialism
U
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
frustrations
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
fire lane
U
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
dog leg
U
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
trunkair route
U
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
frustrated contract
U
قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
diarists
U
روزنامه نگار وقایع نگار
diarist
U
روزنامه نگار وقایع نگار
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
receding leg
U
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
travels
U
مسیر
airt
U
مسیر
lanes
U
مسیر
path
U
مسیر
way
U
مسیر
lane
U
مسیر
traveled
U
مسیر
orbited
U
مسیر
orbits
U
مسیر
orbit
U
مسیر
tracked
U
مسیر دو
paths
U
مسیر
travel
U
مسیر
course
U
مسیر
trajectories
U
مسیر
trajectory
U
مسیر
street
U
مسیر
streets
U
مسیر
route
U
مسیر
traverse
U
مسیر
routes
U
مسیر
coursed
U
مسیر
courses
U
مسیر
traversed
U
مسیر
point
U
مسیر
traverses
U
مسیر
tracked
U
مسیر
tracks
U
مسیر
track
U
مسیر دو
traversing
U
مسیر
runs
U
مسیر
run
U
مسیر
track
U
مسیر
direction
U
مسیر
tracks
U
مسیر دو
circuits
U
مسیر
bus
U
مسیر
busses
U
مسیر
bussed
U
مسیر
trade
U
مسیر
traded
U
مسیر
flowline
U
خط مسیر
busing
U
مسیر
location
U
جا مسیر
enroute
U
در مسیر
alignments
U
مسیر
buses
U
مسیر
locations
U
جا مسیر
bused
U
مسیر
bussing
U
مسیر
unibus
U
تک مسیر
circuit
U
مسیر
alignment
U
مسیر
duty roster
U
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
magnetic course
U
مسیر مغناطیسی
operational route
U
مسیر عملیاتی
unidirectional bus
U
مسیر یک جهته
path analysis
U
تحلیل مسیر
low angle
U
مسیر تراشنده
path name
U
نام مسیر
low angle
U
مسیر کشیده
races
U
دوران مسیر
course
U
مسیر حرکت
raced
U
دوران مسیر
flight
U
مسیر پرواز
line of sight
U
مسیر دید
motordrome
U
پیست یا مسیر
bypassed
U
مسیر فرعی
vee guideways
U
مسیر هدایت "وی "
vectorial
U
مسیر جهت
unidirectional bus
U
مسیر یک طرفه
midcourse
U
وسط مسیر
windway
U
مسیر باد
line of duty
U
مسیر خدمتی
trajectories
U
مسیر گلوله
strand
U
مسیر رسیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com