English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mean freepath U مسیر ازاد متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ultra high vacuum U مسیر ازاد متوسط هوا
Other Matches
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
mean free path U مسافت ازاد متوسط
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
average heading U جهت متوسط مسیر
forth U مسیر ازاد
glide path U مسیر فرود ازاد
back pedalling brake U ترمز مسیر ازاد
green flag U پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
mesne U متوسط
moderating U متوسط
moderated U متوسط
modals U متوسط
medium gravle U شن متوسط
moderates U متوسط
average limit of ice U حد متوسط یخ
modal U متوسط
moderate U متوسط
averaging U متوسط
osculant U متوسط
life expectancies U سن متوسط
life expectancy U سن متوسط
averages U حد متوسط
averages U متوسط
averaged U حد متوسط
averaging U حد متوسط
average U متوسط
average U حد متوسط
averaged U متوسط
mediocre U متوسط
mean U متوسط
meaner U متوسط
medium U متوسط
meant U متوسط
intermediate U متوسط
tolerable U متوسط
mediums U متوسط
intermedial U متوسط
meanest U متوسط
mediums U متوسط معتدل
thin U تیم متوسط
thinned U تیم متوسط
medium U متوسط معتدل
average product U محصول متوسط
average price U قیمت متوسط
average product U تولید متوسط
medium U مقدار متوسط
mediums U مقدار متوسط
average return U بازده متوسط
sort of U بمقدار متوسط
average depth U عمق متوسط
m.f. U بسامد متوسط
average deviation U انحراف متوسط
average productivity U بازدهی متوسط
thinners U تیم متوسط
mediocrity U اندازه متوسط
halftones U رنگ متوسط
halftone U رنگ متوسط
duffers U بازیگر متوسط
average life U عمر متوسط
average latency U تاخیر متوسط
average latency U رکود متوسط
average input U نهاده متوسط
duffer U بازیگر متوسط
average flow U جریان متوسط
average expense U هزینه متوسط
par U میزان متوسط
middle class U طبقه متوسط
average efficiency U بازده متوسط
medium wave U موج متوسط
average payment U پرداخت متوسط
thinnest U تیم متوسط
middle classes U طبقه متوسط
thins U تیم متوسط
average discharge U بده متوسط
average output U محصول متوسط
secondarily U بطور متوسط
mean income U درامد متوسط
medially U بطورمیانه یا متوسط
median gray U خاکستری متوسط
median income U درامد متوسط
mediterranean sea U بحر متوسط
medium artillery U توپخانه متوسط
medium carbon steel U فولادباکربن متوسط
medium cloud U ابرهای متوسط
medium frequency U بسامد متوسط
mean chord U وتر متوسط
medium scale U در مقیاس متوسط
medium voltage U ولتاژ متوسط
medial U میانه متوسط
mean value U مقدار متوسط
mean life U عمر متوسط
mean deviation U انحراف متوسط
mean price U قیمت متوسط
mean depth U عمق متوسط
mean speed U سرعت متوسط
mean stress U خستگی متوسط
mean time U زمان متوسط
mean time U ساعت متوسط
mean daily U متوسط روزانه
mid range U برد متوسط
m.f. U فرکانس متوسط
middle price U قیمت متوسط
average value U مقدار متوسط
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
average total cost U هزینه متوسط کل
intermediate contrast U تغایر متوسط
average yield U بازده متوسط
girder bridge U پل بیلی متوسط
average speed U سرعت متوسط
on the a U بطور متوسط
normal U میانه متوسط
intermediate hurdle U مانع متوسط
averagly U بطور متوسط
middlingly U بطور متوسط
averagely U بطور متوسط
moderate speed U سرعت متوسط
mean variation U تغییر متوسط
intermediately U بطور متوسط
intermediate pressure U فشار متوسط
average voltage U ولتاژ متوسط
average variable cost U هزینه متوسط
monthly average U متوسط ماهیانه
intermediate lampholder U سر پیچ متوسط
average revenue U درامد متوسط
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
averages U مقدار متوسط
above average <adj.> U بیش از حد متوسط
over-average <adj.> U بیش از حد متوسط
life expectancies U عمر متوسط
averaging U میانه متوسط
above-average <adj.> U بیش از حد متوسط
averaging U مقدار متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
every Tom, Dick and Harry <idiom> U طبقه متوسط
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
average U میانه متوسط
average U مقدار متوسط
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
weighted average U متوسط وزنی
averaged U میانه متوسط
averaged U مقدار متوسط
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
life expectancy U عمر متوسط
averages U میانه متوسط
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
true power U توان متوسط
subaverage U زیر حد متوسط
meaner U میانه متوسط
mean velocity U سرعت متوسط
average conditions U شرایط متوسط
midway U متوسط میانجی
meanest U میانه متوسط
sort of U بمیزان متوسط
average cost U هزینه متوسط
a modest income U درآمدی متوسط
mean U میانه متوسط
median lethal dose U دوز متوسط کشنده
middle level management U مدیریت سطح متوسط
medium range U با شعاع عمل متوسط
bourgeois U عضوطبقه متوسط جامعه
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
meanest U متوسط میانه روی
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
medium energy particle U ذره با انرژی متوسط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com