Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
communism
U
مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communist
U
طرفدار مرام اشتراکی
communism
U
مرام اشتراکی کمونیسم
communists
U
دارای مرام اشتراکی
communists
U
طرفدار مرام اشتراکی
communist
U
دارای مرام اشتراکی
communal
U
اشتراکی
collective
U
اشتراکی
communally
U
اشتراکی
communize
U
اشتراکی کردن
common
U
مشترک اشتراکی
common library
U
کتابخانه اشتراکی
communism
U
اصول اشتراکی
communalist
U
اشتراکی گرای
communalism
U
سیستم اشتراکی
commoners
U
مشترک اشتراکی
timeshared
U
با وقت اشتراکی
joint ownership
U
مالکیت اشتراکی
joint insurance
U
بیمه اشتراکی
socialism
U
نظام اشتراکی
shared file
U
فایل اشتراکی
collective
U
اشتراکی اجتماعی
cotenancy
U
اجاره اشتراکی
pools
U
تصحیلات اشتراکی
pooled
U
تصحیلات اشتراکی
pool
U
تصحیلات اشتراکی
communism
U
نظام اشتراکی
commonest
U
مشترک اشتراکی
communalize
U
اشتراکی کردن
collective farm
U
مزرعه اشتراکی
collectivize
U
اشتراکی کردن
long-house
U
مسکن اشتراکی
collectivization
U
اشتراکی کردن
collectivism
U
نظام اشتراکی
shared resource
U
منطق اشتراکی
kibbutz
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
collectivity
U
مالکیت اشتراکی جمع
kibbutzes
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
common storage area
U
ناحیه اشتراکی انباره
kibbutzim
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
leninism
U
عقاید اشتراکی لنین
cenobitism
U
زندگی اشتراکی درخانقاه
timeshare
U
اشتراکی کردن وقت
hetaerism
U
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
phalanstery
U
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
communization
U
متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
communed
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
coenobite
U
راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
commune
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
departmental LAN
U
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
to sign up for something
U
نام خود را درفهرست نوشتن
[برای انجام کاری اشتراکی]
scheduling
U
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
shares
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
share
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduler
U
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
System Monitor
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
multiprocessing system
U
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
U
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
faxes
U
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxing
U
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
fax
U
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxed
U
کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
naming services
U
روش انتساب نام یکتا به هر کاربر یا گره یا کامپیوتر در شبکه که به سایر کاربران امکان دستیابی به منبع اشتراکی بدهد در یک شبکه گسترده 9
to little up to one's principl
U
اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
Windows Explorer
U
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
hydrotropism
U
اب گرایی یا هیدروتربیسم رطوبت گرایی
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
aimless
U
بی مرام
unprincipled
U
بی مرام
bad principled
U
بد مرام
intent
U
مرام
ideology
U
مرام
shyster
U
بی مرام
platforms
U
مرام
platform
U
مرام
unscrupulous
U
بی مرام
ideologies
U
مرام
driftless
U
بی مرام بی اراده
tenet
U
اصول مرام
principle
U
قاعده کلی مرام
sell the pass
U
خیانت به مرام دسته خودکردن
sell to pass
U
خیانت به مرام دسته خودکردن
principle
U
مرام اخلاقی قاعده کلی
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
bad principled
U
بد مسلک
principle
U
مسلک
ideology
U
مسلک
ideologies
U
مسلک
sects
U
مسلک
sect
U
مسلک
unprincipled
U
بی مسلک
nothingarian
U
بی مسلک
method
U
مسلک
methods
U
مسلک
of same principle
U
هم مسلک
coleague in a party
U
هم مسلک
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
square toed
U
قدیمی مسلک
policy
U
مسلک سیاست
policies
U
مسلک سیاست
fuddy-duddies
U
قدیمی مسلک
fuddy-duddy
U
قدیمی مسلک
old hat
U
قدیمی مسلک
unreconstructed
U
قدیمی مسلک
heresies
U
مسلک خاص
coteries
U
گروه هم مسلک
coterie
U
گروه هم مسلک
uptight
U
قدیمی مسلک
heresy
U
مسلک خاص
schisms
U
مسلک انشعابی
schism
U
مسلک انشعابی
romanize
U
کاتولیک مسلک کردن
dodo
U
آدم قدیمی مسلک
fud
U
ادم قدیمی مسلک
humanitarianism
U
مسلک بشر دوستی
dodos
U
آدم قدیمی مسلک
dodoes
U
آدم قدیمی مسلک
slow coach
U
ادم قدیمی مسلک
passe
U
کهنه مسلک گذشته
populations
U
تعداد مردم مردم
population
U
تعداد مردم مردم
fustiest
U
کفک زده قدیمی مسلک
fustier
U
کفک زده قدیمی مسلک
fogyish
U
مانع پیشرفت قدیمی مسلک
fusty
U
کفک زده قدیمی مسلک
tergiversate
U
از مسلک خود دست کشیدن
turncoat
U
کسی که تغییر مسلک بدهد
turncoats
U
کسی که تغییر مسلک بدهد
snollygoster
U
ادم زیرک ولی بی مسلک
idealism
U
خیال پرستی مسلک اصالت تصور
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
sensualism
U
حس گرایی
skepticism
U
شک گرایی
hydrotropic
U
اب گرایی
ambivalence
U
دو سو گرایی
leftism
U
چپ گرایی
somatotonia
U
فعالیت گرایی
sophism
U
سفسطه گرایی
spiritism
U
روح گرایی
electrotaxis
U
برق گرایی
stereotapis
U
جمد گرایی
subjectivism
U
درون گرایی
subjectivism
U
ذهن گرایی
subjectivism
U
ذهنی گرایی
solipsism
U
نفس گرایی
idealism
U
ارمان گرایی
rightism
U
راست گرایی
eidesis
U
تخیل گرایی
sectionalism
U
استان گرایی
self determinism
U
نفس گرایی
denominationalism
U
فرقه گرایی
semitism
U
سامی گرایی
darwinism
U
داروین گرایی
separatism
U
جدا گرایی
corporativism
U
شرکت گرایی
constructivism
U
سازندگی گرایی
syndicalism
U
اتحادیه گرایی
collectivism
U
جمع گرایی
utopianism
U
ارمان گرایی
atomism
U
ذره گرایی
athleticism
U
ورزش گرایی
atavism
U
نیاکان گرایی
associationism
U
تداعی گرایی
verbalism
U
لفظ گرایی
ambiversion
U
میان گرایی
verism
U
حقیقت گرایی
viscerotonia
U
لذت گرایی
vitalism
U
حیات گرایی
utilitarianism
U
سودمند گرایی
universalism
U
عام گرایی
centration
U
میان گرایی
formalism
U
صورت گرایی
synthetism
U
تالیف گرایی
determinism
U
جبر گرایی
theatricalism
U
تماشاخانه گرایی
transformism
U
دگرگونی گرایی
transformism
U
تحول گرایی
relativism
U
نسبیت گرایی
tritheism
U
سه یزدان گرایی
unitarianism
U
توحید گرایی
chromatotropism
U
رنگ گرایی
westernization
U
غرب گرایی
galvanotaxis
U
برق گرایی
pragnanz
U
طرح گرایی
magnotropism
U
مغناطیس گرایی
illusionism
U
وهم گرایی
ideality
U
اندیشه گرایی
masculinism
U
نرینه گرایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com