English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
campaigning U زمین مسطح
flat ground U زمین مسطح
campaigned U زمین مسطح
campaign U زمین مسطح
campaigns U زمین مسطح
level land U زمین مسطح
plateaus U زمین مسطح
plateaux U زمین مسطح
plateau U زمین مسطح
tableland U زمین هموار و مسطح
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
evolute U بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
abrasion U فرسایش
abrasions U فرسایش
attrition U فرسایش
wears U فرسایش
wear U فرسایش
depletion U فرسایش
erosion U فرسایش
fraying U فرسایش
selective erosion U فرسایش انتخابی
internal erosion U فرسایش داخلی
scuff U خراش فرسایش
erosion U فرسایش وسایل
scuffed U خراش فرسایش
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
scuffing U خراش فرسایش
scuffs U خراش فرسایش
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
attrition U فرسایش نیروها
pot hole U دیگ فرسایش
precession U فرسایش لوله
weathering U فرسایش در اثرهوا
concrete erosion U فرسایش بتن
surface erosion U فرسایش سطحی
weathring test U ازمایش فرسایش
wind erosion U فرسایش بادی
natural erosion U فرسایش طبیعی
beach erosion U فرسایش ساحلی
sheet washing U فرسایش سطحی
sheet washing U فرسایش رویی
gully erosion U فرسایش خندقی
erodible U قابل فرسایش
bioerosion U فرسایش زیستی
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
sever erosion U فرسایش نابهنجار
shore erosion U فرسایش ساحلی
erosive U فرسایش دهنده
soil erosion U فرسایش خاک
erodibility U قابلیت فرسایش
rill erosion U فرسایش شیاری
erosion control U جلوگیری از فرسایش
attenuation U فرسایش انرژی موج
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
levelled U مسطح
planar U مسطح
level U مسطح
leveled U مسطح
plane U مسطح
even U مسطح
planed U مسطح
planing U مسطح
tabulate U مسطح
levels U مسطح
flattest U مسطح
plain U مسطح
tabulated U مسطح
plainer U مسطح
flat U مسطح
tabulates U مسطح
plainest U مسطح
plains U مسطح
planes U مسطح
flattened U مسطح
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
rase U مسطح کردن
level U مسطح شدن
piggyback U واگن مسطح
piggybacks U واگن مسطح
flat weld U جوش مسطح
map chart U نقشه مسطح
plane figure شکل مسطح
flatly U بطور مسطح
tabulates U مسطح کردن
flat roof U بام مسطح
flat pass U رخده مسطح
square planar U مسطح مربعی
clearings U مکان مسطح
clearing U مکان مسطح
levels U مسطح شدن
levels U مسطح کردن
flat arch U قوس مسطح
tabulate U مسطح کردن
levelled U مسطح شدن
levelled U مسطح کردن
leveled U مسطح کردن
flat pack U بسته مسطح
tabulated U مسطح کردن
flatbed plotter U رسام مسطح
level point U نقطه مسطح
planing U صاف مسطح
portfolio U کانتینر مسطح
planar complex U کمپلکس مسطح
planar configuration U پیکربندی مسطح
plane wave U موج مسطح
plane U صاف مسطح
area weight balance U ترازوی مسطح
planed U صاف مسطح
leveled U مسطح شدن
planes U صاف مسطح
portfolios U کانتینر مسطح
arch flat U طاق مسطح
level U مسطح کردن
flatbed scanner U پویشگر مسطح
flatfoot U مسطح شدن کف پا
flatware U فروف مسطح
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
planed U سطح تراز مسطح
trigonal planar molcule U مولکول مسطح مثلثی
linear polarized light U نور قطبیده مسطح
door panel U بخش مسطح درب
planing U سطح تراز مسطح
plane polarized light U نور قطبیده مسطح
flat panel display U صفحه نمایش مسطح
tringular planar molecule U مولکول سه گوش مسطح
plano convex lens U عدسی مسطح- محدب
terraced roof U پشت بام مسطح
planisphere U جهان نمای مسطح
planes U سطح تراز مسطح
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
plane U سطح تراز مسطح
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
raft U دگل قایق مسطح الواری
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
boarded U تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
flat bed plotter U رسام با بستر تخت مسطح
sinusoidal projection U نقشه جهان نمای مسطح
rafts U دگل قایق مسطح الواری
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
plasma panel display U وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
platelet U جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
diaper U [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com