English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trig U از حرکت بازداشتن
chock U از حرکت بازداشتن
pin down <idiom> U از حرکت بازداشتن
stalling U به اخور بستن از حرکت بازداشتن
stall U به اخور بستن از حرکت بازداشتن
forbid U منع کردن بازداشتن
forbids U منع کردن بازداشتن
dissuade U منصرف کردن بازداشتن
dissuading U منصرف کردن بازداشتن
dissuades U منصرف کردن بازداشتن
dissuaded U منصرف کردن بازداشتن
bars U بازداشتن ممنوع کردن
arrested U توقیف کردن بازداشتن
keep U توقیف کردن بازداشتن
arrests U توقیف کردن بازداشتن
keeps U توقیف کردن بازداشتن
arrest U توقیف کردن بازداشتن
bar U بازداشتن ممنوع کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
blockading U مسدود کردن
freeze U مسدود کردن
obtruate U مسدود کردن
obstruct U مسدود کردن
blocking U مسدود کردن
oppilate U مسدود کردن
obturate U مسدود کردن
occlude U مسدود کردن
shut off U مسدود کردن
dams U مسدود کردن
chokes U مسدود کردن
damming U مسدود کردن
dammed U مسدود کردن
choke U مسدود کردن
dam U مسدود کردن
foreclosing U مسدود کردن
choked U مسدود کردن
freezes U مسدود کردن
obstructed U مسدود کردن
closer U مسدود کردن
forecloses U مسدود کردن
blockades U مسدود کردن
blockaded U مسدود کردن
blockade U مسدود کردن
close U مسدود کردن
closest U مسدود کردن
ligate U مسدود کردن رگ
closes U مسدود کردن
foreclosed U مسدود کردن
obstructing U مسدود کردن
obstructs U مسدود کردن
foreclose U مسدود کردن
withold U دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
barricade U مانع مسدود کردن
block U بستن مسدود کردن
jams U مسدود کردن پارازیت
blocks U بستن مسدود کردن
to clog up pores U مسدود کردن منافذ
barricaded U مانع مسدود کردن
jammed U مسدود کردن پارازیت
jam U مسدود کردن پارازیت
barricades U مانع مسدود کردن
to block a passage U مسدود کردن یک راه
blocked U بستن مسدود کردن
barricading U مانع مسدود کردن
precluded U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding U مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
bulid up U با سنگ یا اجر مسدود کردن روکش کردن
to block and bleed [valve] U مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
tar down U بتونه مالی کردن مسدود کردن سوراخها
choke U ساسات کاربراتور مسدود کردن
to close airspace U مسدود کردن فضای هوایی
choked U ساسات کاربراتور مسدود کردن
chokes U ساسات کاربراتور مسدود کردن
calker U مسدود کردن نعل زدن
To block the escape routes. U راههای فرار را مسدود کردن
to bar apatn U بستن و مسدود کردن راه
to bar somebody from something [doing something] U مسدود کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
to occlude U بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
blocking U سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
stayed U بازداشتن
detaining U بازداشتن
detained U بازداشتن
deter U بازداشتن
containment U بازداشتن
detain U بازداشتن
deters U بازداشتن
stay U بازداشتن
interdict U بازداشتن
deterred U بازداشتن
detains U بازداشتن
to keep back U بازداشتن
hinder U بازداشتن
proscribing U بازداشتن از
proscribes U بازداشتن از
proscribed U بازداشتن از
proscribe U بازداشتن از
contained U بازداشتن
contain U بازداشتن
stow U بازداشتن
stowed U بازداشتن
to set back U بازداشتن
emcumber U بازداشتن
hinders U بازداشتن
stowing U بازداشتن
hindering U بازداشتن
hindered U بازداشتن
stows U بازداشتن
prevent U بازداشتن
contains U بازداشتن
overslaugh U بازداشتن
preventing U بازداشتن
impede U بازداشتن
impeded U بازداشتن
impedes U بازداشتن
prevents U بازداشتن
debars U بازداشتن
debarring U بازداشتن
debarred U بازداشتن
prevented U بازداشتن
debar U بازداشتن
becalming U از پیشرفت بازداشتن
becalmed U از پیشرفت بازداشتن
suppress U بازداشتن ازعملیات
hampers U از کار بازداشتن
skid U از سریدن بازداشتن
hampering U از کار بازداشتن
to cop somebody U کسی را بازداشتن
hampered U از کار بازداشتن
to keep up U ازتنزل بازداشتن
becalm U از پیشرفت بازداشتن
to keep open house U درخانه بازداشتن
suppresses U بازداشتن ازعملیات
hamper U از کار بازداشتن
becalms U از پیشرفت بازداشتن
skidded U از سریدن بازداشتن
skidding U از سریدن بازداشتن
skids U از سریدن بازداشتن
suppressing U بازداشتن ازعملیات
blocs U مانع شدن از بازداشتن
inoxidize U از زنگ زدن بازداشتن
blocks U مانع شدن از بازداشتن
bloc U مانع شدن از بازداشتن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
block U مانع شدن از بازداشتن
to exelude any one from the p U کسیرا ازرای بازداشتن
blocked U مانع شدن از بازداشتن
shut U مسدود
barred U مسدود
unstuck U نا مسدود
blocked opening U در مسدود
shutting U مسدود
closed U مسدود
shuts U مسدود
crossed cheque U چک مسدود
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
baffles U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffle U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
injunctive U وابسته به نهی و بازداشتن تاکیدی
close aneal U گداختن مسدود
barricaded <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blocked <adj.> <past-p.> U مسدود شده
disabled <adj.> <past-p.> U مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> U مسدود شده
locked <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blind hole U سوراخ مسدود
ballonet U اطاقک مسدود
frozen assets U دارائیهای مسدود
obstructive U مسدود کننده
obturator U ماهیچه مسدود
closed subroutine U زیرروال مسدود
closed loop U حلقه مسدود
barred <adj.> <past-p.> U مسدود شده
blocked cuurency U پول مسدود
closed conference U نشست مسدود
closed meeting U نشست مسدود
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U مسدود شده
plug weld U جوش مسدود
plug welding U جوشکاری مسدود
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
close aneal U باز پختن مسدود
The roads are obstructed. U جاده ها مسدود هستند.
adobe shooting U خرج گذاری مسدود
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com