Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pensionable
U
مستلزم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skilled
U
مستلزم استادی
sacrificial
U
مستلزم فداکاری
call for
U
مستلزم بودن
entails
U
مستلزم بودن
entailed
U
مستلزم بودن
entail
U
مستلزم بودن
needing
U
مستلزم بودن
needed
U
مستلزم بودن
need
U
مستلزم بودن
entailing
U
مستلزم بودن
implications
U
مستلزم بودن مفهوم
long winded
U
مستلزم وقت زیاد
long-winded
U
مستلزم وقت زیاد
implication
U
مستلزم بودن مفهوم
requiring
U
خواستن مستلزم بودن
capital
U
مستلزم بریدن سر یاقتل
required
U
خواستن مستلزم بودن
require
U
خواستن مستلزم بودن
requires
U
خواستن مستلزم بودن
implicate
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
implicated
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
necessitating
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
necessitates
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
necessitated
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
necessitate
U
ایجاب کردن مستلزم بودن
implicates
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
apodeictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodictic
U
شامل یا مستلزم بیان حقیقت
implicating
U
بهم پیچیدن مستلزم بودن
onerous property
U
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
pair exchange sorting algorithm
U
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
cim
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
computer input microfilm
U
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
implicit function
U
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
gridding
U
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
occupation franchise
U
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
photocomposition
U
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com