Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
machine independent
U
مستقل از ماشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pica
U
سیستم عامل مستقل از ماشین
Other Matches
multi window editor
U
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
freed
U
مستقل
free
U
مستقل
freelance
U
مستقل
autocratic
U
مستقل
absolutes
U
مستقل
absolute
مستقل
freeing
U
مستقل
stand alone
U
مستقل
solo
U
مستقل
solos
U
مستقل
separates
U
مستقل
separated
U
مستقل
sovereigns
U
مستقل
separate
U
مستقل
sovereign
U
مستقل
landed a
U
مستقل
independent
U
مستقل
frees
U
مستقل
maverick
U
مستقل
free-standing
U
مستقل
exogenous
U
مستقل
realty
U
مستقل
mavericks
U
مستقل
autonomic
U
مستقل
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
garrison house
U
ساخلو مستقل
a stand-alone computer
U
یک رایانه مستقل
entity
U
موسسه مستقل
context free
U
مستقل از متن
stand alone computer
U
کامپیوتر مستقل
entity
U
موجودیت مستقل
entities
U
موسسه مستقل
independency
U
کشور مستقل
independent consultant
U
مشاور مستقل
a stand-alone company
U
یک شرکت مستقل
stand on one's own two feet
<idiom>
U
مستقل بودن
to stand by oneself
U
مستقل بودن
absolutes
U
مستقل استبدادی
autocracy
U
حکومت مستقل
individual units
U
یکانهای مستقل
independent variable
U
متغیر مستقل
independent state
U
دولت مستقل
independent equations
U
معادلات مستقل
detached
U
ستون مستقل
explanatory variable
U
متغیر مستقل
entities
U
موجودیت مستقل
separates
U
یکان مستقل
autonomous consumption
U
مصرف مستقل
single unit
U
یکان مستقل
separate battery
U
اتشبار مستقل
separate brigade
U
تیپ مستقل
separate company
U
گروهان مستقل
device independence
U
مستقل از دستگاه
autonomous variable
U
متغیر مستقل
separate
U
یکان مستقل
separate battalion
U
گردان مستقل
semi independent
U
نیمه مستقل
self goverment
U
حکومت مستقل
argument
U
متغیر مستقل
separated
U
یکان مستقل
arguments
U
متغیر مستقل
autonomous operation
U
عملیات مستقل
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
number of componentes
U
تعداد سازندههای مستقل
dependency
U
کشور غیر مستقل
dependencies
U
کشور غیر مستقل
computer independent language
U
زبان مستقل کامپیوتری
autonomous
U
دارای زندگی مستقل
monocracy
U
حکومت مستقل یا انفرادی
monarchism
U
اصول سلطنت مستقل
autonomous investment
U
سرمایه گذاری مستقل
separations
U
مستقل شدن یکانها
temperature independent paranagnetism
U
پارامغناطیس گرما مستقل
independent variable
U
متغیر مستقل
[ریاضی]
dependent state
U
دولت غیر مستقل
separation
U
مستقل شدن یکانها
argument
[of a function]
U
متغیر مستقل
[ریاضی]
free standing columns
U
ستونهای مستقل یا مجزا
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
icca
U
انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
territorialism
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
monarchic
U
مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
stand-alone
<adj.>
U
خود کفا
[به تنهایی]
[مستقل ]
autonomous
U
دارای حکومت مستقل خودمختار
standalone
U
سیستمی که مستقل کار میکند
multicollinearity
U
هم خطی بین متغیرهای مستقل
argument
[of a function]
U
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
autonomous
U
دارای حکومت مستقل داخلی
territoriality
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
autonomous investment
U
سرمایه مستقل از درامد ملی
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
on an arm's length basis
U
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
orthogonal
U
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
dominion
U
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
sovereign
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
diarchy
U
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
defacto recognition
U
به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
sovereigns
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
independent
U
association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
U
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
arm's length
U
مستقل و برابر بودن طرفها
[یا شرکتها]
در معامله ای
[اقتصاد]
planing
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powering
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planed
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
power
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planes
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
variable delivery pump
U
پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
microcontroller
U
ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
building block
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks
U
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
duplication check
U
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
reentrant
U
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
portable
U
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
library
U
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries
U
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
modules
U
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separates
U
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
third party lease
U
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
separate
U
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated
U
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
module
U
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
federal government
U
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
canonical schema
U
نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
locals
U
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local
U
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
unbundled
U
اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
module
U
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
modules
U
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
solos
U
پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solo
U
پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
collective pitch control
U
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
defacto recognition
U
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
split-screen
U
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen
U
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
machine
U
ماشین
mechanisms
U
ماشین
plant
U
ماشین
motor-
U
ماشین
plants
U
ماشین
automatons
U
ماشین
gins
U
ماشین
mills
U
ماشین
gin
U
ماشین
motored
U
ماشین
mechanism
U
ماشین
pressmen
U
ماشین چی
wheels
U
رل ماشین
pressman
U
ماشین چی
wheeling
U
رل ماشین
wheel
U
رل ماشین
automaton
U
ماشین
motors
U
ماشین
machines
U
ماشین
apparatus
U
ماشین
machined
U
ماشین
machanist
U
ماشین چی
engine
U
ماشین
mill
U
ماشین
runner
U
ماشین چی
runners
U
ماشین چی
freeze-up
U
ماشین
motor
U
ماشین
bare machine
U
ماشین لخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com