Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
civil advisor
U
مستشار غیرنظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commercial air movement
U
پرواز دادن با هواپیمای غیرنظامی حمل و نقل باهواپیمای غیرنظامی
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
counselors
U
مستشار
adviser
U
مستشار
advisers
U
مستشار
advisors
U
مستشار
advisor
U
مستشار
counsellors
U
مستشار
counselor
U
مستشار
counsellor
U
مستشار
councilor
U
مشاور مستشار
councillor of embassy
U
مستشار سفارتخانه
military adviser
U
مستشار نظامی
military advisor
U
مستشار نظامی
councillor of legation
U
مستشار سفارتخانه
councillor
U
مشاور مستشار
councillors
U
مشاور مستشار
assocation justise
U
مستشار دیوان عالی
justice of supreme court
U
مستشار دیوان عالی کشور
civil
U
غیرنظامی
plain
U
لباس غیرنظامی
civil disturbances
U
اغتشاشات غیرنظامی
demilitarization
U
غیرنظامی شدن
plainest
U
لباس غیرنظامی
demilitarized zone
U
منطقه غیرنظامی
civilian enterprise
U
موسسه غیرنظامی
plainer
U
لباس غیرنظامی
plains
U
لباس غیرنظامی
civilian employees
U
کارمندان غیرنظامی
civilian occupational specialty
U
کدهای تخصصی غیرنظامی
civil twilight
U
شفق و فلق غیرنظامی
commercial water movement
U
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
civil advisor
U
مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
class n allotment
U
کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
plain clothes man
U
کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
demilitarises
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
affiliated unit
U
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
demilitarize
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
affiliated unit
U
یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
guerrillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrilla
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
guerillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
quicktrans
U
سیستم حمل و نقل هوایی سریع با استفاده ازهواپیماهای غیرنظامی
civil censorship
U
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civilian supply
U
امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
civilrequirements
U
نیازمندیهای غیرنظامی نیازمندیهای کشور
nsfnet
U
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
locarno treaty
U
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com