English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
respondent U مستانف علیه
respondents U مستانف علیه
appellee U مستانف علیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
Other Matches
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
object of appeal U مستانف عنه
appellant U فرجام خواه مستانف
cons U بر علیه
versus U علیه
conning U بر علیه
conned U بر علیه
con U بر علیه
against U علیه
pro and con U له و علیه
pros and cons U له و علیه
v U علیه
assignee U محال علیه
pupil U مولی علیه
respondents U مدعی علیه
recognizor U محکوم علیه
pupils U مولی علیه
anti U مخالف علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
divisor U مقسوم علیه
victim of an offence U مجنی علیه
third person of a transfer U محال علیه
pro and con U دلائل له و علیه
presentee U معروض علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
peace be upon him U علیه السلام
party against whom a protest is made U معترض علیه
object of protest U معترض علیه
losing party U محکوم علیه
lady ship U سرکار علیه
judgement debtor U محکوم علیه
drawee U محال علیه
divtsor U مقسوم علیه
respondent U مدعی علیه
out of court U محکوم علیه
denominators U مقسوم علیه
ward U مولی علیه
wards U مولی علیه
defendant U مدعی علیه
beneficiary U موقوف علیه
beneficiaries U موقوف علیه
defendants U مدعی علیه
denominator U مقسوم علیه
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
lese majesty U خیانت علیه حکومت
cross action U علیه وی اقامه کند
lese majeste U خیانت علیه حکومت
public mischief U جرم علیه جامعه
self defeating U علیه منظور خود
self-defeating U علیه منظور خود
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
offences against property U جرائم بر علیه اموال
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
common d. U مقسوم علیه مشترک
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
action in personam U دعوی بر علیه شخص
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
offences against public dencency U جرائم بر علیه عفت عمومی
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
counter fire U اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
chemical defense U پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
whispering campaign U انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
lese majesty U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majeste U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
drawers U محال علیه برات برات کش
drawer U محال علیه برات برات کش
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com