Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication security custodian
U
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
disposal
U
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
communication security custodian
U
مسئول وسایل تامین مخابراتی
custodian
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
preventive
U
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
spoin bank
U
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
maintenance float
U
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
fishnet
U
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
drill sergeant
U
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to hold responsible
U
مسئول کردن
vouch
U
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
to blame somebody for something
U
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
destruction
U
انهدام
stramash
U
انهدام
destruct
U
انهدام
destroy
U
انهدام
disposal
U
انهدام
destroys
U
انهدام
destroying
U
انهدام
extinguishment
U
انهدام
extermination
U
انهدام
devastation
U
انهدام
to maintain a road
U
نگهداری کردن
tend
U
نگهداری کردن از
tending
U
نگهداری کردن از
manage
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
safeguard
U
نگهداری کردن
tended
U
نگهداری کردن از
conserve
U
نگهداری کردن
conserved
U
نگهداری کردن
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
conserves
U
نگهداری کردن
conserving
U
نگهداری کردن
maintrain
U
نگهداری کردن
to take keep
U
نگهداری کردن
tends
U
نگهداری کردن از
safeguarded
U
نگهداری کردن
safeguarding
U
نگهداری کردن
keep
U
نگهداری کردن
keeps
U
نگهداری کردن
maintained
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
safeguards
U
نگهداری کردن
maintains
U
نگهداری کردن
support
U
نگهداری کردن
upkeep
U
نگهداری کردن
destructible
U
انهدام پذیر
destructibility
U
قابلیت انهدام
exterminative
U
انهدام کننده
bacteriolysis
U
انهدام باکتری
survival
U
رهایی از انهدام
probability of kill
U
احتمال انهدام
destruction
U
اتلاف انهدام
subversion
U
انهدام تخریب
survivals
U
رهایی از انهدام
extinction
U
اعدام انهدام
to bear up
U
نا امیدنشدن نگهداری کردن
mewing
U
دراصطبل نگهداری کردن
mewed
U
دراصطبل نگهداری کردن
support
U
تایید کردن نگهداری
bestride
U
نگهداری ودفاع کردن از
mew
U
دراصطبل نگهداری کردن
power of reservation
U
حق نگهداری وذخیره کردن
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
exterminative
U
مایه انهدام یا انقراض
exterminable
U
نابودساختنی قابل انهدام
demolition
U
ویران سازی انهدام
demolitions
U
ویران سازی انهدام
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
patronised
U
نگهداری کردن مشتری شدن
carry over
<idiom>
U
برای بعد نگهداری کردن
patronizes
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
U
نگهداری کردن مشتری شدن
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
disposable end item
U
اماد یا اقلام قابل انهدام
keep in trust
U
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
exterminatory
U
اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
protect
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
wards
U
نگهداری کردن توجه کردن
minding
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
ward
U
نگهداری کردن توجه کردن
minds
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protects
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protecting
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
mind
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
salvages
U
اوراق کردن وسایل
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
salvage
U
اوراق کردن وسایل
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
mounting
U
سوار کردن وسایل
directing
U
اداره کردن روانه کردن وسایل
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
stacks
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
cannibalising
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalised
U
محل اوراق کردن وسایل
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
cannibalises
U
محل اوراق کردن وسایل
stacked
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalizing
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes
U
محل اوراق کردن وسایل
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalize
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalized
U
محل اوراق کردن وسایل
cocooning
U
اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
stacked
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
mekeready
U
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
sync
U
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
U
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
streaming tape drive
U
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
furnishes
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement
U
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishing
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
sick
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
accessorize
U
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
rig in
U
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com