English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liable for damages U مسئول خسارات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drill sergeant U گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
damages U خسارات
loss U خسارات
unliquidated damages U خسارات معنوی
damage criteria U میزان خسارات
particular average U خسارات جزئی
damage assessment U تعیین خسارات
damage control U کنترل خسارات
swingeing damages U خسارات زیاد
inflict U واردکردن خسارات
inflicted U واردکردن خسارات
inflicting U واردکردن خسارات
inflicts U واردکردن خسارات
with particular average U مشمول خسارات خاص
damage control bills U دستورالعمل کنترل خسارات
free of general average U معاف از خسارات عمومی
damage control book U راهنمای کنترل خسارات
damage control U کنترل کردن خسارات
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
area damage control party U گروه کنترل خسارات منطقه
covers U تامین زیان و خسارات بیمه
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
unliquidated damages U خسارات غیرقابل براورد به پول
novus actus intervenieus U قطع سلسله علیت در خسارات
cover U تامین زیان و خسارات بیمه
coverings U تامین زیان و خسارات بیمه
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
barratry U خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
weapon selector U مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
ejectment U باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
gurantee period U مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
responsive U مسئول
in charge <adj.> U مسئول
accountable U مسئول
answerable U مسئول
warden U مسئول
frankpledge U مسئول
responsible <adj.> U مسئول
responsible U مسئول
liable U مسئول
issue commissary U مسئول توزیع
furnace attendant U مسئول کوره
custodians U مسئول سرپرست
data administrator U مسئول داده ها
custodians U مسئول مرموزات
custodian U مسئول سرپرست
cryptographer U مسئول رمز
furnace man U مسئول کوره
cupola tender U مسئول کوره
custodian U مسئول مرموزات
lineman's plier U انبردست مسئول خط
supplies officer U مسئول مواد
That's not my province. U من مسئول آن نیستم.
undertaking U جواب گو مسئول
Not my department. <idiom> U من مسئول نیستم.
helmsman U مسئول سکان
accountable U مسئول حساب
account U مسئول بودن
undertakers U جواب گو مسئول
undertaker U جواب گو مسئول
helmsmen U مسئول سکان
wagon master U مسئول واگن
to hold responsible U مسئول قراردادن
in charge <idiom> U مسئول بودن
officer in charge U افسر مسئول
officer on duty U افسر مسئول
to hold responsible U مسئول کردن
purchasing officer U مسئول خرید
authoring system U سیستم مسئول
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
ambulanceman U راننده یا مسئول آمبولانس
officer in charge U افسر مسئول اجرا
be to blame <idiom> U مسئول کارزشت بودن
tallyman U مسئول کنترل محموله
operations detachment U قسمت مسئول عملیات
shipment sponsor U مسئول ارسال کالاها
have a hand in <idiom> U مسئول کاری شدن
corespondent U مسئول جواب گویی
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
anchor detail U نفرات مسئول لنگر
courier transfer officer U افسر مسئول پیک
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
data base administrator U مسئول پایگاه داده ها
captain of the top U مسئول گروه کار
irresponsibly U بطور غیر مسئول
irresponsible U غیر مسئول نامعتبر
demolition firing party U گروه مسئول انفجارخرج
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
brakeman U مسئول ترمز در تیم لوژسواری
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
range officer U افسر مسئول میدان تیر
make one's bed and lie in it <idiom> U مسئول انجام کاری بودن
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
shipment unit U یکان مسئول ارسال کالاها
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
company secretary U مسئول مالی و حقوقی شرکت
every man is a for his action U هرکس مسئول کردارخویش است
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
detail officer U افسر مسئول گروه بیگاری
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
flight sister U افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
self-service U بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service U بدون مسئول توزیع سلف سرویس
mensch U [انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
burdened U مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
courier transfer officer U افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
interceptor controller U افسر مسئول پست استراق سمع
coordinated procurement assigness U شعبه مسئول خرید کلی اماد
beach unit U یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
eaves droper U مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
general delivery U بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
section crew U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang U دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
air defense artillery controller U مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
Would you call the head waiter, please? U لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
caveat emptor U یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
fcc U CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
guardship U ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
boatswains U افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswain U افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
guinea pigs U کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig U کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
necessity U درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
internal telecommunications unions U یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
claims officer U افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
disclaimer U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
unaccountably U غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountable U غیر مسئول غیر قابل توصیف
range section U قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
custodial guard U گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
releasing officer U افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com