Perdic | مسئول حفافت رمز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	cryptoguard U	مسئول حفافت رمز

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	demolition guard U	نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
Other Matches

	drill sergeant U	گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
	splash proof enclosure U	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
	clean up party U	گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
	action agent U	مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
	combat cargo officer U	افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
	responsive U	مسئول
	accountable U	مسئول
	frankpledge U	مسئول
	answerable U	مسئول
	liable U	مسئول
	responsible U	مسئول
	responsible <adj.> U	مسئول
	in charge <adj.> U	مسئول
	warden U	مسئول
	egis U	حفافت
	protection U	حفافت
	safe guard U	حفافت
	safekeeping U	حفافت
	preservation U	حفافت
	security U	حفافت
	conservation U	حفافت
	custody U	حفافت
	cell protection U	حفافت سل
	cryptographer U	مسئول رمز
	accountable U	مسئول حساب
	cupola tender U	مسئول کوره
	undertaking U	جواب گو مسئول
	furnace attendant U	مسئول کوره
	authoring system U	سیستم مسئول
	data administrator U	مسئول داده ها
	furnace man U	مسئول کوره
	issue commissary U	مسئول توزیع
	liable for damages U	مسئول خسارات
	lineman's plier U	انبردست مسئول خط
	officer in charge U	افسر مسئول
	officer on duty U	افسر مسئول
	purchasing officer U	مسئول خرید
	account U	مسئول بودن
	undertakers U	جواب گو مسئول
	to hold responsible U	مسئول کردن
	custodians U	مسئول سرپرست
	custodian U	مسئول مرموزات
	custodian U	مسئول سرپرست
	wagon master U	مسئول واگن
	in charge <idiom> U	مسئول بودن
	to hold responsible U	مسئول قراردادن
	custodians U	مسئول مرموزات
	supplies officer U	مسئول مواد
	That's not my province. U	من مسئول آن نیستم.
	helmsman U	مسئول سکان
	helmsmen U	مسئول سکان
	undertaker U	جواب گو مسئول
	Not my department. <idiom> U	من مسئول نیستم.
	collective protection U	حفافت گروهی
	data protection U	حفافت داده ها
	file protection U	حفافت پرونده
	file protection U	حفافت فایل
	degree of protection U	میزان حفافت
	formats U	حفافت حافظه و..
	format U	حفافت حافظه و..
	protection U	عمل حفافت
	cathode protection U	حفافت کاتدی
	data encryption U	حفافت داده
	armor protection U	حفافت زرهی
	safe keeping U	حفافت توجه
	anti skid protection U	حفافت از لغزش
	anodic protection U	حفافت اندی
	conservable U	قابل حفافت
	block protection U	حفافت بلوک
	shield U	حفافت کردن
	shields U	حفافت کردن
	shielded U	حفافت شده
	collective protection U	حفافت جمعی
	x ray protection U	حفافت رونتگن
	guard U	حفافت کردن
	protection level U	سطح حفافت
	protection ring U	حلقه حفافت
	storage protection U	حفافت حافظه
	maintenance U	حفافت کردن
	storage protection U	حفافت انباره
	safeguard U	حفافت کردن
	safeguarded U	حفافت کردن
	soil conservation U	حفافت خاک
	safeguarding U	حفافت کردن
	safeguards U	حفافت کردن
	self protection U	حفافت از خود
	safety gap U	دهانه حفافت
	guards U	حفافت کردن
	guarding U	حفافت کردن
	protection key	کلید حفافت
	protect by fuse U	حفافت با فیوز
	impedance protection U	حفافت امپدانس
	line differential protection U	حفافت دیفرانسیلی خط
	protects U	حفافت کردن
	system security U	حفافت سیستم
	memory protection U	حفافت حافظه
	physical security U	حفافت تاسیسات
	protect U	حفافت کردن
	overcurrent device U	دستگاه حفافت
	protecting U	حفافت کردن
	demolition firing party U	گروه مسئول تخریب
	ambulanceman U	راننده یا مسئول آمبولانس
	tallyman U	مسئول کنترل محموله
	be to blame <idiom> U	مسئول کارزشت بودن
	operations detachment U	قسمت مسئول عملیات
	shipment sponsor U	مسئول ارسال کالاها
	corespondent U	مسئول جواب گویی
	courier transfer officer U	افسر مسئول پیک
	officer in charge U	افسر مسئول اجرا
	have a hand in <idiom> U	مسئول کاری شدن
	data base administrator U	مسئول پایگاه داده ها
	demolition firing party U	گروه مسئول انفجارخرج
	irresponsibly U	بطور غیر مسئول
	anchor detail U	نفرات مسئول لنگر
	captain of the top U	مسئول گروه کار
	irresponsible U	غیر مسئول نامعتبر
	unprotected field U	میدان حفافت نشده
	high tension protection U	حفافت فشار قوی
	write protect ring U	حلقه حفافت از نوشتن
	flood protection U	حفافت در مقابل طغیان
	file protect ring U	حلقه حفافت فایل
	file protect ring U	حلقه حفافت پرونده
	environmental conservation U	حفافت محیط زیست
	protected field U	میدان حفافت شده
	drip proof enclosure U	حفافت در مقابل ریزش اب
	shields U	حفافت کردن درمقابل
	shielding region U	ناحیه حفافت کننده
	insulation against vibration U	حفافت در برابر ارتعاش
	insulation protection U	حفافت عایق بندی
	protective fire U	اتشهای حفافت کننده
	protecting ring U	حلقه حفافت کننده
	protected location U	مکان حفافت شده
	software protection U	حفافت نرم افزاری
	power system protection U	حفافت سیستم قدرت
	positional protection device U	دستگاه حفافت درگاه
	overvoltage protection U	حفافت فشار زیاد
	overload protection U	حفافت بار زیاد
	keep U	حفافت امانت داری
	keeps U	حفافت امانت داری
	ward U	محجور حفافت بخش
	to keep watch and ward U	حفافت یادفاع کردن
	distance protection U	وسیله حفافت فاصله
	shield U	حفافت کردن درمقابل
	cryptosecurity U	حفافت مکاتبات رمزی
	wards U	محجور حفافت بخش
	copy protection U	حفافت دربرابر کپی
	custody of goods U	حفافت یا نگهداری کالا
	anticorrosive protection U	حفافت در برابر خوردگی
	data encyption standard U	استاندارد حفافت داده
	conservation programs U	برنامههای حفافت منابع
	tipstaff U	مامور مسئول زندانیان دردادگاه
	shipment unit U	یکان مسئول ارسال کالاها
	blast furnaceman U	مسئول یا متصدی کوره بلند
	brakeman U	مسئول ترمز در تیم لوژسواری
	harbour master U	مسئول بندر متصدی لنگرگاه
	company secretary U	مسئول مالی و حقوقی شرکت
	communication security custodian U	مسئول وسایل تامین مخابراتی
	finger in the pie <idiom> U	دست داشتن ،مسئول بودن
	establishing authority U	مقام مسئول نیروهای اب خاکی
	range officer U	افسر مسئول میدان تیر
	make one's bed and lie in it <idiom> U	مسئول انجام کاری بودن
	every man is a for his action U	هرکس مسئول کردارخویش است
	detail officer U	افسر مسئول گروه بیگاری
	aircraft guide U	مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
	self protection U	صیانت نفس حفافت از خود
	beaching U	سنگ چینی جهت حفافت
	electronic security U	رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
	degree of protection U	میزان تامین درجه حفافت
	password protection U	حفافت به کمک کلمه رمز
	retention U	حفافت توقیف بازداشت کردن
	acid vapor canister U	ماسک حفافت در برابر بخاراسید
	rust protection U	حفافت در برابر زنگ زدگی
	safeguards U	مامور حفافت پرسنل و یا اموال
	safeguard U	مامور حفافت پرسنل و یا اموال
	safeguarding U	مامور حفافت پرسنل و یا اموال
	subsidiary U	باقیمانده در محل برای حفافت
	subsidiaries U	باقیمانده در محل برای حفافت
	signal security U	حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
	chemical security U	حفافت برعلیه مواد شیمیایی
	safeguarded U	مامور حفافت پرسنل و یا اموال
	write protect disable U	بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
	proponent U	مقام مسئول اموال یا اجرای کار
	ship's serviceman U	مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
	mensch U	[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
	to blame somebody for something U	کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
	proponents U	مقام مسئول اموال یا اجرای کار
	officiant U	کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
	beach unit U	یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
	courier transfer officer U	افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
	interceptor controller U	افسر مسئول پست استراق سمع
	burdened U	مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
	self-service U	بدون مسئول توزیع سلف سرویس
	vouch U	ضمانت کردن مسئول واقع شدن
	coordinated procurement assigness U	شعبه مسئول خرید کلی اماد
	self service U	بدون مسئول توزیع سلف سرویس
	flight sister U	افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
	bed pitching U	سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
	write protect notch U	شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
	sacristan U	متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
	poached U	شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده