English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
salary increase U اضافه حقوق
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
overtime U اضافه کاری
over time pay U مزد اضافه کاری
to enjoin somebody from doing something [American E] U منع کردن کسی از انجام کاری [حقوق]
common low U سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law U حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum U قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay U ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues U حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
spared U اضافه
additions U اضافه
spare U اضافه
in a. to U به اضافه
plusage U اضافه
increased U اضافه
increase U اضافه
excesses U اضافه
augmentation U اضافه
extra- U اضافه
increscent U اضافه
addition U اضافه
excess U اضافه
extras U اضافه
plussage U اضافه
overplus U اضافه
surpluses U اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
special <adj.> U اضافه
extra <adj.> U اضافه
extra U اضافه
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
overload U اضافه بار
over load U اضافه بار
exeed U اضافه شدن از
affixing U اضافه نمودن
affixes U اضافه نمودن
affixed U اضافه نمودن
affix U اضافه نمودن
excess price U اضافه قیمت
excess luggage U اضافه بار
imburse U اضافه کردن
excess U اضافه مازاد
step up U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
overvoltage U اضافه ولتاژ
overtimer U اضافه کار کن
overloading U اضافه فرفیت
overshoot U اضافه جهش
overloading U اضافه بار
overloading U اضافه بارگذاری
overshoots U اضافه جهش
overpotential U اضافه ولتاژ
overproduction U اضافه تولید
superimposable U قابل اضافه
overpopulation U اضافه جمعیت
adding U اضافه کردن
premiums U اضافه ارزش
premium U اضافه ارزش
excesses U اضافه مازاد
subjoin U اضافه کردن
append U اضافه کردن
add U اضافه کردن
overshooting U اضافه جهش
margin product U اضافه محصول
add U اضافه کردن
superimposable U اضافه شدنی
overloading U بارگذاری اضافه
overload U اضافه فرفیت
surcharge U اضافه بار
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
besides <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
widening U اضافه پهنا
additionally <adv.> U اضافه بر این
surtax U اضافه مالیات
overcharge U اضافه هزینه
overcharged U اضافه هزینه
overcharges U اضافه هزینه
surcharge U اضافه بها
overcharging U اضافه هزینه
in addition <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
possessive U حالت اضافه
surcharges U اضافه بها
surcharges U اضافه بار
possessives U حالت اضافه
overdraft U اضافه برداشت
per U حروف اضافه
on to <adv.> U اضافه بر این
overdrafts U اضافه برداشت
on top of that <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
what is more <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
genitive U حالت اضافه
prepositions U حرف اضافه
access U الحاق اضافه
budget surplus U اضافه بودجه
overtime U اضافه کار
overloaded U اضافه بار
eke U اضافه کردن بر
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
gen U حالت اضافه
accessing U الحاق اضافه
overloads U اضافه فرفیت
overloads U اضافه بار
added U اضافه شده
preposition U حرف اضافه
accesses U الحاق اضافه
overloaded U اضافه فرفیت
service charge U اضافه کار
added to that U اضافه بران
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
accessed U الحاق اضافه
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
add in memory اضافه کردن به حافظه
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
repositional U مانند حرف اضافه
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
over time pay U پول اضافه کار
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
overload principle U اصل اضافه باری
effusion U اضافه جریان بزور
extra bed U تخت خواب اضافه
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
overdraw U اضافه برداشت کردن
effusions U اضافه جریان بزور
play down U بازی در وقت اضافه
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
prepositionally U بطور حرف اضافه
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
super numerary U نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
addend U عدد اضافه شده به حاصل در جمع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com