Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
over time pay
U
مزد اضافه کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overtime
U
اضافه کاری
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
overtime pay
U
مزد یا حقوق اضافه کاری
Other Matches
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
overplus
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
in a. to
U
به اضافه
increscent
U
اضافه
plusage
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
surplus
U
اضافه
increases
U
اضافه
increased
U
اضافه
increase
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
plussage
U
اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
addition
U
اضافه
extra-
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
extras
U
اضافه
excess
U
اضافه
excesses
U
اضافه
spared
U
اضافه
spare
U
اضافه
extra
U
اضافه
additions
U
اضافه
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
added
U
اضافه شده
overcharges
U
اضافه هزینه
per
U
حروف اضافه
excesses
U
اضافه مازاد
add
U
اضافه کردن
overcharged
U
اضافه هزینه
imburse
U
اضافه کردن
excess
U
اضافه مازاد
overproduction
U
اضافه تولید
genitive
U
حالت اضافه
excess price
U
اضافه قیمت
exeed
U
اضافه شدن از
margin product
U
اضافه محصول
budget surplus
U
اضافه بودجه
affixes
U
اضافه نمودن
overcharging
U
اضافه هزینه
excess luggage
U
اضافه بار
overloading
U
اضافه فرفیت
preposition
U
حرف اضافه
prepositions
U
حرف اضافه
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
overtimer
U
اضافه کار کن
service charge
U
اضافه کار
premium
U
اضافه ارزش
overpotential
U
اضافه ولتاژ
premiums
U
اضافه ارزش
added to that
U
اضافه بران
overloading
U
اضافه بار
overloading
U
اضافه بارگذاری
overloading
U
بارگذاری اضافه
subjoin
U
اضافه کردن
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
over load
U
اضافه بار
add
U
اضافه کردن
append
U
اضافه کردن
adding
U
اضافه کردن
overshoot
U
اضافه جهش
overshooting
U
اضافه جهش
overshoots
U
اضافه جهش
adds
U
اضافه کردن
overpopulation
U
اضافه جمعیت
overload
U
اضافه بار
additionally
<adv.>
U
اضافه بر این
also
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
possessives
U
حالت اضافه
possessive
U
حالت اضافه
aside from that
<adv.>
U
اضافه بر این
besides
<adv.>
U
اضافه بر این
eke
U
اضافه کردن بر
gen
U
حالت اضافه
overload
U
اضافه فرفیت
overloaded
U
اضافه بار
overloaded
U
اضافه فرفیت
overloads
U
اضافه بار
overloads
U
اضافه فرفیت
forby
<adv.>
U
اضافه بر این
furthermore
<adv.>
U
اضافه بر این
further
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
overdrafts
U
اضافه برداشت
overdraft
U
اضافه برداشت
superimposable
U
قابل اضافه
superimposable
U
اضافه شدنی
surcharges
U
اضافه بار
surcharges
U
اضافه بها
on to
<adv.>
U
اضافه بر این
on top of that
<adv.>
U
اضافه بر این
in addition
<adv.>
U
اضافه بر این
moreover
<adv.>
U
اضافه بر این
widening
U
اضافه پهنا
salary increase
U
اضافه حقوق
on top of this
<adv.>
U
اضافه بر این
surcharge
U
اضافه بها
over and above
<adv.>
U
اضافه بر این
what is more
<adv.>
U
اضافه بر این
beyond that
<adv.>
U
اضافه بر این
surcharge
U
اضافه بار
accesses
U
الحاق اضافه
accessing
U
الحاق اضافه
affix
U
اضافه نمودن
affixed
U
اضافه نمودن
accessed
U
الحاق اضافه
surtax
U
اضافه مالیات
overtime
U
اضافه کار
overcharge
U
اضافه هزینه
step up
U
اضافه کردن
access
U
الحاق اضافه
affixing
U
اضافه نمودن
overload circuit breaker
U
فیوز اضافه بار
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
over time pay
U
پول اضافه کار
overbreak
U
خاکبرداری اضافه برنیمرخ
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
repositional
U
مانند حرف اضافه
over reinforcement
U
اضافه ارماتورگذاری شده
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
throw in
<idiom>
U
اضافه دادن یا گذاشتن
extra bed
U
تخت خواب اضافه
overload principle
U
اصل اضافه باری
play down
U
بازی در وقت اضافه
run up
<idiom>
U
به مقدارچیزی اضافه کردن
overload circuit switch
U
فیوز اضافه بار
effusions
U
اضافه جریان بزور
gerund
U
اسمی که از اضافه کردن
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
postpositive preposition
U
حرف اضافه الحاقی
import surcharge
U
حقوق گمرکی اضافه
additional bed
[accommodation of persons]
U
تخت خواب اضافه
prepositionally
U
بطور حرف اضافه
gerunds
U
اسمی که از اضافه کردن
perquisite
U
عایدی اضافه برحقوق
capital gains
U
اضافه ارزش سرمایه
effusion
U
اضافه جریان بزور
add in memory
اضافه کردن به حافظه
perquisites
U
عایدی اضافه برحقوق
toincrease any one's salary
U
اضافه حقوق بکسی دادن
ad
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
ads
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
subjoin
U
در پایان افزودن اضافه کردن
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
raise
U
ترقی دادن اضافه حقوق
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
let off steam
<idiom>
U
ازدست دادن انرژی اضافه
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
inseparable preposition
U
حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
overshoot
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
overshoots
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
raises
U
ترقی دادن اضافه حقوق
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
accession
U
شیی ء اضافه یا الحاق شده
spared
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
spare
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
unjustified
U
که با کامپیوتر اضافه شده است
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
overhead personnel
U
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
repositional
U
با حروف اضافه اغاز شده
leap day
U
روز اضافه در سال کبیسه
latent
U
اضافه ازفرفیت بار موجود
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
shore up
<idiom>
U
اضافه کردن چیزی که ضعیف است
c i f
U
قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
increment
U
مقدار عدد اضافه شده به ثبات
eager beaver
<idiom>
U
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
addend
U
عدد اضافه شده به حاصل در جمع
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
cost and frieght
U
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
increments
U
مقدار عدد اضافه شده به ثبات
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overweight
U
تحمل وزن اضافه از طرف اسب
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets
U
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
additional
U
آنچه جمع شده یا اضافه است
overdrafts
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdraft
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
odd man out
<idiom>
U
آدم
[چیز]
اضافه یا زاید
[در گروهی از آدمها]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com