English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drawman U مرد میانی برای رویارویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ES IS U سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
encounters U رویارویی
encountering U رویارویی
encountered U رویارویی
encounter U رویارویی
face off spot U نقطه رویارویی
telex match U رویارویی تلکسی
radio match U رویارویی رادیویی
encounter group U گروه رویارویی
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
draws U رویارویی دو حریف در اغار
matches U رویارویی بازیهای دو جانبه
match U رویارویی بازیهای دو جانبه
cable match U رویارویی تلگرافی شطرنج
draw U رویارویی دو حریف در اغار
face off spot U هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
candidates' matches U رویارویی نامزدهای قهرمانی شطرنج جهان
face off circle U هرکدام از پنج دایره کوچک مخصوص رویارویی
mesail U میانی
innermost U میانی
center land U خط میانی
midline U خط میانی
middle deck U پل میانی
inmost U میانی
mesal U میانی
mesial U میانی
centrical U میانی
mesne U میانی
mediated U میانی
mediating U میانی
centric U میانی
mediates U میانی
mediate U میانی
medium U میانی
center back U بک میانی
mediums U میانی
median U میانی
medial U میانی
mid U میانی وسطی
halfback U بازیگرخط میانی
interconnection U اتصال میانی
mid- U میانی وسطی
meddle U میانی وسطی
median U سکوی میانی
mesencephalon U مغز میانی
intermediate field U میدان میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
hogging U تنش میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
midpoint U نقطه میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
midpoints U نقطه میانی
middle layer U قشر میانی
cut splice U پیوند میانی
tympanum U گوش میانی
meddles U میانی وسطی
tun dish throught U پاتیل میانی
i.f. U فرکانس میانی
middle part U قسمت میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle fraction U پاره میانی
middle fraction U جزء میانی
middle ear U گوش میانی
meddled U میانی وسطی
halfback U بازیگر میانی
neutral conductor U سیم میانی
mid flap U فلپ میانی
neutral wire U سیم میانی
buffer U حافظه میانی
interband U باند میانی
intermediate band U باند میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
intermediate points U جهات میانی
interphase U فاز میانی
center stripe U خط میانی زمین
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
ridge rope U سیم میانی
midfield line U خط میانی زمین
intermediate phase U فاز میانی
lower boom U تیرک میانی
central strip U نوار میانی
central reserve U سکوی میانی
intermediate office U مرکز میانی
intermediate link U حلقه میانی
intermediate layer U لایه میانی
intermediate image U تصویر میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
median income U درامد میانی
intermediate U طبقه میانی
center circle U دایره میانی
middles U میانی وسطی
center wing U بال میانی
drop keel U تیغه میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
intermediate plate U صفحه میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
center line U خط میانی زمین
middle U میانی وسطی
intermediate U عضو میانی
midsection U قطعه میانی
center section U بال میانی
lower boom U بوم میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
center ice circle U داره میانی زمین
deepest U نقطه میانی سر پیچ
deeper U نقطه میانی سر پیچ
center U نقط ه میانی چیزی
center back U بازیگر میانی خط عقب
third ventricle U بطن میانی مغز
deep U نقطه میانی سر پیچ
dorsomedial thalamus U تالاموس پشتی- میانی
grounded neutral U سیم میانی زمین
half length illusion U خطای ادراکی میانی
bilge board U تخته میانی قایق
dermis U غشاء میانی پوست
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
looms U قسمت میانی پارو
looming U قسمت میانی پارو
loomed U قسمت میانی پارو
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
loom U قسمت میانی پارو
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
vermis U قطعه میانی مخچه
medial layer U لایه میانی [پزشکی]
flankerback U بازیگر میانی جناح
interceding U پادر میانی کردن
intercedes U پادر میانی کردن
amidship U قسمت میانی قایق
centered U نقط ه میانی چیزی
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
middle U منطقه میانی زمین
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
medice U قسمت میانی زمین
centred U نقط ه میانی چیزی
media U پوشش میانی سرخرگ
middles U منطقه میانی زمین
centre U نقط ه میانی چیزی
interjacent U میانی در میان افتاده
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
rail U الت میانی در و پنجره
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
interceded U پادر میانی کردن
intercede U پادر میانی کردن
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
cif U فرمت میانی معروف
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
centers U نقط ه میانی چیزی
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
midpoints U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man U بازیگر میانی بیس بال
midpoint U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency amplifier U تقویت کننده فرکانس میانی
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
otitis media [OM] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
midgut U قسمت میانی مجرای هاضمه
seats U قسمت میانی زین اسب
thalamic U ماده خاکستری مغز میانی
seated U قسمت میانی زین اسب
seat U قسمت میانی زین اسب
image camera tube U لامپ تصویر میانی دوربین
mesoblast U لایه جرثومه میانی جنین
interband recombination U ترکیب مجدد باند میانی
proxinal U نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
king-pendant U [تیر عمودی در خرپای میانی]
mesocarp U قشر میانی غلاف میوه
atrium U اطاق میانی خانههای روم قدیم
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
thalamus U تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
Midwestern U وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
set back U مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
trombone U شیپور دارای قسمت میانی متحرک
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
stapedial U وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
interpage U در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
midcourt U منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
Biedermeier U [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com