English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
yr U جوانتر
youngger U جوانتر
puisne U جوانتر
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
She doesnt look her age . U از سنش جوانتر نشان می دهد
She doesn't look her age. U او [زن] از سنش جوانتر نشان می دهد.
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
well fixed U پولدار
plutocrat U پولدار
well-heeled U پولدار
well heeled U پولدار
nabob U پولدار
plutocrats U پولدار
multi-millionaires U بسیار پولدار
multi-millionaire U بسیار پولدار
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
look like a million dollars <idiom> U پولدار به نظر رسیدن
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
I'm not made of money! <idiom> U من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
loaded U پولدار دارای پول زیاد
He is said to be very rich . U می گویند خیلی پولدار است
His only aim and object is to make afortune . U تنها قصدش پولدار شدن است
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
sugar daddy <idiom> U پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
He is rich but is lacking in personality . U پولدار است ولی بی شخصیت است
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
respects U رابطه
relation U رابطه
respect U رابطه
connexions U رابطه
equations U رابطه
correlation U رابطه
bond U رابطه
linkage U رابطه
relationships U رابطه
linkages U رابطه
relationship U رابطه
equation U رابطه
relevancy U رابطه
connection U رابطه
relevance U رابطه
contingence U رابطه
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
flow formula U رابطه جریان
liaison U بستگی رابطه
interrelation U رابطه متقابل
transitive U رابطه مجازی
lead lag relation U رابطه سبقت
equivalence relation U رابطه هم ارزی
transitive U رابطه غیرمستقیم
incommunicable U بدون رابطه
liaison U رابطه نامشروع
mil relation U رابطه میلیمی
linear relationship U رابطه خطی
mil formula U رابطه میلیمی
correlation U ضریب رابطه
fiduciary relationship U رابطه امانی
definitional equation U رابطه تعریفی
liaises U رابطه داشتن
de broglie relation U رابطه دوبروی
liaising U رابطه داشتن
correspond U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
trade-offs U رابطه جایگزینی
liaised U رابطه داشتن
trade-off U رابطه جایگزینی
trade off U رابطه جایگزینی
functional relationship U رابطه تابعی
functional relation U رابطه تابعی
liaisons U رابطه نامشروع
liaisons U بستگی رابطه
commutation relation U رابطه جابجایی
monotonic relation U رابطه همسو
mil relation U رابطه میلیم
interrelationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
contractual relationship U رابطه قراردادی
relation learning U رابطه اموزی
causal link U رابطه سببیت
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
cash nexus U رابطه نقدی
positive relation U رابطه مستقیم
preattunement U وفق [رابطه ای]
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
terms of trade U رابطه مبادله
ties U رابطه برابری
relations of production U رابطه تولید
positive relation U رابطه مثبت
binary relation U رابطه دوتایی
bode's relation U رابطه بود
sonship U رابطه فرزندی
negative relation U رابطه معکوس
privity of contract U رابطه متعاقدین
negative relation U رابطه منفی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
tie U رابطه برابری
causal relationship U رابطه علی
mutual relationship U رابطه متقابل
arithmetic relation U رابطه حسابی
relation U رابطه نسبت
relationship U رابطه [ریاضی]
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
cohabits U رابطه جنسی داشتن
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
denouncement U اعلان قطع رابطه
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
cohering U رابطه خویشی داشتن
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
coheres U رابطه خویشی داشتن
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
break away U قطع رابطه کردن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabit U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
habit U روش طرز رشد رابطه
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
habits U روش طرز رشد رابطه
causality U رابطه بین علت ومعلول
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
chain U دارد.
there is a time for everything U دارد
he has a rage for money U دارد
he has worms U دارد
he is ill with fever U تب دارد
hast U او دارد
heavy fighting is in progress U دارد
are there any remarks? U دارد
chains U دارد.
has U دارد
virus U وجود دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
viruses U وجود دارد
the probability is U احتمال دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com