English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
raftsman U مردی که الوار را بهم می چسباند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wirility U مردی رجولیت قوه مردی
She pressed the child to her side. U بچه را به خودش چسباند
paperhanger U کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
virility U مردی
masculinity U مردی
manhood U مردی
mans U مردی
man U مردی
An old man. U پیر مردی.
emasculating U از مردی انداختن
emasculates U از مردی انداختن
emasculated U از مردی انداختن
emasculate U از مردی انداختن
unmans U از مردی انداختن
unman U از مردی انداختن
virile strength U قوت مردی
desexualize U از مردی افتادن
masculinity U حالت مردی
desex U از مردی افتادن
membrum U الت مردی
penis U الت مردی
penises U الت مردی
penes U الت مردی
unmanning U از مردی انداختن
pudendal virile U اکت مردی
pintle U الت مردی
virility U قوه مردی نیرومندی
phallism U پرستش الت مردی
the man to whom you spoke U مردی که باوسخن گفتید
emasculative U برنده نیروی مردی
emasculatory U برنده نیروی مردی
I dare you tell her yourself . U اگر مردی خودت به او بگو؟
enslaver U زنی که مردی را اسیرزیبایی خودمیسازد
coiffures U مردی که سلمانی زنانه باشد
coiffure U مردی که سلمانی زنانه باشد
wittol U مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
he is a man of queer habits U مردی است دارای عادتهای غریب
man millner U مردی که بکارهای خرد وبیهوده می پردازند
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
grass widower U مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
planking U الوار
lumber U الوار
joists U الوار
joist U الوار
wood U الوار
carcassing timber U الوار
lumbered U الوار
timber U الوار
lumbering U الوار
lumbers U الوار
trave U الوار
plank U الوار
jilted U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
co respondent U مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
jilt U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilts U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilting U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
structural timber U الوار ساختمانی
half timber U الوار کوتاه
square wood U بریدن الوار
keelson U الوار کیل
lumber man U الوار درست کن
lumberman U الوار فروش
squared timber U الوار چارتراش
mine timber U الوار معدن
sawed timber U الوار چارتراش
lumberer U الوار فروش
spar U تیراهن یا الوار
paddle U الوار اب بند
spar U الوار لولهای
sparred U تیراهن یا الوار
sparred U الوار لولهای
spars U تیراهن یا الوار
spars U الوار لولهای
paddled U الوار اب بند
paddling U الوار اب بند
paddles U الوار اب بند
barmen U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barman U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
strongback U الوار تعدیل ناو
square wood U چارتراش کردن الوار
lumbering U الوار راقطع کردن
cambers U تیریا الوار خمیده و کج
camber U تیریا الوار خمیده و کج
timber U با الوار و تیر پوشاندن
lumbers U الوار راقطع کردن
lumbered U الوار راقطع کردن
lumber U الوار راقطع کردن
raft U دسته الوار شناور بر اب
woodshed U انبار الوار وچوب
rafts U دسته الوار شناور بر اب
rafter U الوار دار کردن
woodsheds U انبار الوار وچوب
trunk U الوار کنده چوب
trunks U الوار کنده چوب
rafters U الوار دار کردن
woodyard U حیاط یا انبار الوار و هیزم
sloop U ارابه مخصوص حمل الوار
logroll U غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
half timber U ساخته شده از الوار کوتاه
pile driver U ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
well timbered U با الوار محکم و استوار شده
piling U الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
towing spar U الوار بکسل کردن ناو
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
lumberjack U کسیکه الوار وتیر اره میکند
stumpage U قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
lumberjacks U کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberyard U محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
swamper U ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
logrolling U عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
lumberyards U محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
baltic exchange U اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
He has grown into a man . U برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com