English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wirility U مردی رجولیت قوه مردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Other Matches
masculinity U مردی
manhood U مردی
mans U مردی
man U مردی
virility U مردی
desex U از مردی افتادن
unman U از مردی انداختن
unmanning U از مردی انداختن
unmans U از مردی انداختن
emasculate U از مردی انداختن
emasculated U از مردی انداختن
emasculates U از مردی انداختن
emasculating U از مردی انداختن
desexualize U از مردی افتادن
penis U الت مردی
An old man. U پیر مردی.
virile strength U قوت مردی
penes U الت مردی
masculinity U حالت مردی
pudendal virile U اکت مردی
pintle U الت مردی
membrum U الت مردی
penises U الت مردی
the man to whom you spoke U مردی که باوسخن گفتید
phallism U پرستش الت مردی
emasculatory U برنده نیروی مردی
emasculative U برنده نیروی مردی
virility U قوه مردی نیرومندی
raftsman U مردی که الوار را بهم می چسباند
enslaver U زنی که مردی را اسیرزیبایی خودمیسازد
coiffure U مردی که سلمانی زنانه باشد
coiffures U مردی که سلمانی زنانه باشد
I dare you tell her yourself . U اگر مردی خودت به او بگو؟
wittol U مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
man millner U مردی که بکارهای خرد وبیهوده می پردازند
he is a man of queer habits U مردی است دارای عادتهای غریب
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
grass widower U مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
jilt U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilting U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilts U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilted U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
co respondent U مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
barmen U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
barman U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
He has grown into a man . U برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
masculinity U رجولیت
virility U رجولیت
manhood U رجولیت
penises U الت رجولیت
indication of masculinity U علایم رجولیت
penis U الت رجولیت
penile U شبیه الت رجولیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com