Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the people pressed in
U
مردم زور اورده داخل شدند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
democracy
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies
U
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
U
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
drift ice
U
یخ اب اورده
capital stock
U
اورده
begot
U
اورده
waterborne
U
اب اورده
supplementary
U
هم اورده
they parted with each other
U
از هم جدا شدند
they were made one
U
با هم یکی شدند
pit run gravel
U
هم اورده شنی
pit run earth
U
خاک هم اورده
new fledged
U
تازه پر در اورده
pit run material
U
خاک هم اورده
quarry run rockfill
U
هم اورده سنگریز
the story goes
U
اورده اند
wind borne
U
باد اورده
supplementary
U
تکمیلی پس اورده
interjectory
U
در میان اورده
driftwood
U
چوب اب اورده
the veins and arteries
U
اورده وشرایین
flotsam
U
کالای اب اورده
brought
U
اورده شده
home rule
U
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
the boys were excused
U
شاگردان مرخص شدند
those who did not fear won
U
انهایی که نترسیدندپیروز شدند
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
they sought of him a miracle
U
معجزهای از او خواستار شدند
they muliplied by generation
U
با زاد و ولدزیاد شدند
They grew attached ( attracted) to each other.
U
به همدیگر علاقمند شدند
the troops were scattered
U
سپاهیان متفرق شدند
driftage
U
چیزباداورده یا اب اورده راندگی
crusher run material
U
هم اورده سنگ شکن
spindrift
U
برف یا غبارباد اورده
windfall profits
U
سود باد اورده
windfall loss
U
زیان باد اورده
windfall income
U
درامد باد اورده
windfall gains
U
منافع باد اورده
unearned income
U
درامد باد اورده
drifts
U
توده باد اورده
drifted
U
توده باد اورده
drift
U
توده باد اورده
drifting
U
توده باد اورده
granulet
U
گوشت نوبالا اورده
loess
U
خاک باد اورده
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
population
U
تعداد مردم مردم
populations
U
تعداد مردم مردم
Several engineeres were removed from office.
U
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
housekeeping
U
مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
How many students passed the exam?
U
چند نفر در امتحان قبول شدند؟
the judges were influenced by
U
داوران زیر نفوذ او واقع شدند
omission factor
U
تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
the party rallied round him
U
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
waveson
U
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
The officers were brifed on (about) the detailes.
U
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
tempered steel
U
فولادی که درگرما عمل اورده شده باشد
Due to the review security procedures were modified .
U
به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
Many people were hurt when the boiler exploded.
U
وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
pelasgic
U
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.
U
دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
he rode me off on a side issue
U
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
split infinitive
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
U
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
galantine
U
خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
patches
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patch
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
pleiades
U
هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
capital stock
U
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
acquest
U
مال بدست اورده ازدسترنج یا بخشش مال غیرموروثی
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
cadenzas
U
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenza
U
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
delivered duty paid
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
blessed folder
U
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
population
[pop.]
U
مردم
peoples
U
مردم
public
U
مردم
peopling
U
مردم
folk
U
مردم
peopled
U
مردم
people
U
مردم
folks
U
مردم
the deaf
U
مردم کر
the people
U
مردم
lineball
U
داخل
interiors
U
داخل
inside
U
داخل
intra
U
داخل
within
U
در داخل
interiorly
U
از داخل
within
<prep.>
U
در داخل
withindoors
U
در داخل
interior
U
داخل
aboard
U
داخل
inside
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
insides
U
داخل
anie
U
داخل
communism
U
مردم داری
canaille
U
مردم پست
demography
U
مردم نگاری
all men
U
مردم همه
anthropometry
U
مردم سنجی
townsfolk
U
مردم شهری
all men
U
کلیه مردم
rush
U
ازدحام مردم
anthropology
U
مردم شناسی
popular
U
مردم پسند
unsociable
U
مردم گریز
anarchy
U
خودسری مردم
rushed
U
ازدحام مردم
populace
U
توده مردم
the total population
U
همه مردم
all men
U
همه مردم
popularity
U
مردم پسندی
citizenry
U
مردم تبعیت
the million
U
توده مردم
ombudsman
U
فریادرس مردم
ombudsmen
U
فریادرس مردم
people say
U
مردم می گویند
flower people
U
مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
outside opinion
U
عقیده مردم
outside opinion
U
رای مردم
lowest common denominators
U
مردم پذیر
lowest common denominator
U
مردم پذیر
head counts
U
شمارش مردم
the multitude
U
توده مردم
the offscourings humanity
U
مردم پست
the many
U
بیشتر مردم
the old
U
مردم سالخورده
the dregs of the people
U
مردم پست
the american public
U
مردم امریکا
unsociability
U
مردم گریزی
head count
U
شمارش مردم
other people
U
سایر مردم
other people
U
مردم دیگر
land n
U
قوم مردم
the public
U
عموم مردم
jawsmith
U
مردم فریب
public notice
U
آگهی به مردم
massing
U
توده مردم
population
[pop.]
U
تعداد مردم
lao
U
مردم تایی
laotian
U
مردم تایی
mandrake
U
مردم گیاه
on the tongues of men
U
سر زبان مردم
underfed
U
مردم گرسنه
most people
U
بیشتر مردم
Among the people .
U
درمیان مردم
men of intellgence
U
مردم باهوش
many people
U
بسیاری از مردم
many people
U
خیلی از مردم
manragora
U
مردم گیاه
sociability
U
مردم امیزی
commoners
U
: مردم عوام
reputedly
U
در نظر مردم
mandated
U
دستور مردم به
mandate
U
دستور مردم به
mobs
U
انبوه مردم
openly
U
در انظار مردم
mobbing
U
انبوه مردم
mobbed
U
انبوه مردم
unsocial
U
مردم گریز
mandates
U
دستور مردم به
corporations
U
گروهی از مردم
commonest
U
: مردم عوام
masses
U
توده مردم
mass
U
توده مردم
common
U
: مردم عوام
plebeian
U
توده مردم
plebeians
U
توده مردم
hoi polloi
U
توده مردم
communist
U
مردم گرا
communists
U
مردم گرا
misanthrope
U
مردم گریز
mob
U
انبوه مردم
parades
U
اجتماع مردم
parading
U
اجتماع مردم
corporation
U
گروهی از مردم
public-spirited
U
خیرخواه مردم
paraded
U
اجتماع مردم
parade
U
اجتماع مردم
citizenship
U
مردم تبعیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com