Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 59 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to commit terrorist act
[ act of terrorism]
U
مرتکب جرم تروریستی شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions.
U
زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
perpetrator
U
مرتکب
violaor
U
مرتکب
perpetrators
U
مرتکب
debt perpetrator
U
مرتکب بدهی
perpetrates
U
مرتکب شدن
perpetrated
U
مرتکب شدن
perpetrate
U
مرتکب شدن
perpetrating
U
مرتکب شدن
misdemeanant
U
مرتکب جنحه
perpetrator of an offence
U
مرتکب جرم
stealer
U
مرتکب سرقت
committing
U
مرتکب شدن
commit
U
مرتکب شدن
commits
U
مرتکب شدن
guilty
U
مجرم مرتکب
committed
U
مرتکب شدن
misfeasance
U
مرتکب جرم شدن
guilty of a minor offence
U
مرتکب جرم خلافی
committing an offence
U
مرتکب جرمی شدن
perpetrator
U
مباشر در جرم مرتکب
commit a crime
U
مرتکب جنایتی شدن
principals
U
امر مرتکب اصلی
incestuous
U
مرتکب زنای با محارم
recommit
U
دوباره مرتکب شدن
perpetrators
U
مباشر در جرم مرتکب
bobble
U
مرتکب خطا شدن
violaor
U
مرتکب زنای به زور
bobbles
U
مرتکب خطا شدن
delinquents
U
مرتکب جنایت یاجنحه
delinquent
U
مرتکب جنایت یاجنحه
rapists
U
مرتکب زنای بعنف
smuggling
U
مرتکب قاچاق شدن
offend
U
مرتکب خلاف شدن
offended
U
مرتکب خلاف شدن
offends
U
مرتکب خلاف شدن
principal
U
امر مرتکب اصلی
rapist
U
مرتکب زنای بعنف
perpetrating
U
مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates
U
مرتکب کردن مقصر بودن
commit a minor offence
U
مرتکب جرم خلافی شدن
perpetrate
U
مرتکب کردن مقصر بودن
to perpetrate a crime
U
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
perpetrated
U
مرتکب کردن مقصر بودن
bloodguilty
U
مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
double adultery
U
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
committed
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
imposters
U
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostors
U
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor
U
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
commit
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
U
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
burglarious
U
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
parol arrest
U
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
voluntary manslaughter
U
قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com