English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
tremble U مرتعش ساختن رعشه
trembled U مرتعش ساختن رعشه
trembles U مرتعش ساختن رعشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
frisson U رعشه
tremor U رعشه
paralysis U رعشه
amyostasia U رعشه
frissons U رعشه
tremors U رعشه
tremour U رعشه
dystaxia U رعشه در ماهیچه ها
trembly U رعشه دار
tremograph U رعشه نگار
tremometer U رعشه سنج
trepidation U لرزش رعشه
dystaxia U رعشه عضلات
shuddery U مرتعش
trembly U مرتعش
shivery U مرتعش
tottery U مرتعش
tremulant U مرتعش
wangler U مرتعش
vibrant U مرتعش
shaky U مرتعش
trepid U مرتعش
shakier U مرتعش
Quakers U مرتعش
shakiest U مرتعش
tremulous U مرتعش
Quaker U مرتعش
tremble U مرتعش شدن
strums U مرتعش کردن
trembles U مرتعش شدن
totty U لزان مرتعش
Parkinson's disease U فلج مرتعش
strumming U مرتعش کردن
strummed U مرتعش کردن
strum U مرتعش کردن
vibratile U مرتعش مواج
trembled U مرتعش شدن
vibrators U مرتعش کننده لرزانگر
vibrator U مرتعش کننده لرزانگر
jar U مرتعش شدن خوردن
tirl U مرتعش کردن لرزش
jars U مرتعش شدن خوردن
trepid U ترسان مرتعش کننده
jarred U مرتعش شدن خوردن
dirl U مرتعش کردن لرزیدن
thrillers U هیجان انگیز مرتعش کننده
thriller U هیجان انگیز مرتعش کننده
induction vibrator U لرزانگرالقائی مرتعش کننده القائی
quake U بهیجان امدن مرتعش شدن
quaked U بهیجان امدن مرتعش شدن
quakes U بهیجان امدن مرتعش شدن
seismic U وابسته به زمین لرزه مرتعش
quaking U بهیجان امدن مرتعش شدن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
fabrication U ساختن
manufactures U ساختن
constructed U ساختن
miscreate U بد ساختن
constructing U ساختن
creates U ساختن
constructs U ساختن
construct U ساختن
indite U ساختن
manufacture U ساختن
manufactured U ساختن
invents U ساختن
put up U ساختن
fashions U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
fashion U مد ساختن
put-up U ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
build U ساختن
make U ساختن
makes U ساختن
fashioned U مد ساختن
compose U ساختن
inventing U ساختن
invent U ساختن
upgrade U ساختن
dree U ساختن با
creating U ساختن
invented U ساختن
create U ساختن
confect U ساختن
pellet U حب ساختن
pills U حب ساختن
carbonize U کک ساختن
pill U حب ساختن
bulid U ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
composes U ساختن
idolises U بت ساختن
to make away U ساختن
to make a shift U ساختن
mint U ساختن
idolized U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
idolizing U بت ساختن
produces U ساختن
minted U ساختن
idolised U بت ساختن
remake U از نو ساختن
idolising U بت ساختن
idolize U بت ساختن
remakes U از نو ساختن
upbuild U ساختن
mints U ساختن
to t. up U ساختن
minting U ساختن
generating U ساختن
fabricated U ساختن
unifying U تک ساختن
bridge U پل ساختن
produce U ساختن
bridges U پل ساختن
fabricates U ساختن
fabricating U ساختن
set up U ساختن
forborne U ساختن با
produced U ساختن
unifies U تک ساختن
unify U تک ساختن
fabricate U ساختن
bridged U پل ساختن
notifying U اگاه ساختن
gaunt U زننده ساختن
sepulchers U قبر ساختن
accustoming U معتاد ساختن
accustom U معتاد ساختن
insuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
ensure U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
disabling U ناتوان ساختن
familiarised U اشنا ساختن
familiarises U اشنا ساختن
produced U ساختن محصول
familiarising U اشنا ساختن
familiarize U اشنا ساختن
familiarized U اشنا ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
nauseate U متنفر ساختن
nauseated U متنفر ساختن
nauseates U متنفر ساختن
ensconce U استحکامات ساختن
ensconced U استحکامات ساختن
produce U ساختن محصول
discovers U مکشوف ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
disables U ناتوان ساختن
disable U ناتوان ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchres U قبر ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
produces U ساختن محصول
reconcile U راضی ساختن
reconciles U راضی ساختن
reconciling U راضی ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
subverts U واژگون ساختن
accustoms U معتاد ساختن
rescinding U باطل ساختن
substantiating U مستند ساختن
vitiating U ناپاک ساختن
wet U مرطوب ساختن
wets U مرطوب ساختن
substantiates U مستند ساختن
wetted U مرطوب ساختن
wettest U مرطوب ساختن
maximised U بیشینه ساختن
maximises U بیشینه ساختن
maximising U بیشینه ساختن
rescind U باطل ساختن
substantiated U مستند ساختن
substantiate U مستند ساختن
vitiating U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com