Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trichinous
U
مربوط به کرم انگل گوشت خوک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
salami
U
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
pomace
U
گوشت سیب گوشت میوه
club steak
U
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
sponging
U
انگل
tagalong
U
انگل
parasites
U
انگل
sponge
U
انگل
hanger-on
U
انگل
hangers-on
U
انگل
sycophant
U
انگل
sycophants
U
انگل
sponged
U
انگل
parasite
U
انگل
raff
U
انگل
satellite
U
انگل
satellites
U
انگل
hanger on
U
انگل
parastite
U
انگل
parasital
U
انگل
engel's law
U
قانون انگل
parasitically
U
انگل وار
endoparasite
U
انگل داخلی
plasmodium
U
انگل مالاریا
parasiticide
U
ماده انگل کش
parasitize
U
انگل شدن بر
parasitologist
U
انگل شناس
parasitology
U
انگل شناسی
ectoparasite
U
انگل خارجی
stray current
U
جریان انگل
sponge
U
انگل شدن
entophyte
U
انگل درونی
anaclisis
U
انگل وارگی
epizoon
U
انگل برونی
secondary planet
U
انگل قمر
zooparasite
U
انگل حیوانی
zooparasite
U
حیوان انگل
autoecious
U
انگل یک میزبانی
foliicolous
U
انگل برگ
footlicker
U
انگل طفیلی
sponging
U
انگل شدن
engels law
U
قانون انگل
sponged
U
انگل شدن
zany
U
ادم انگل
ectoparasite
U
انگل برون زی
hosting
U
انگل دار
hosts
U
انگل دار
host
U
انگل دار
guests
U
انگل خارجی
inquiline
U
انگل کم ازار
wide angle
U
واید انگل
wide-angle
U
واید انگل
free rider
U
آدم انگل
to sponge
[on]
U
انگل شدن
haematozoon
U
انگل خونی
idle rich
U
ثروتمندان انگل
guest
U
انگل خارجی
hosted
U
انگل دار
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
endamoeba
U
امیب انگل روده
anaclitic depression
U
افسردگی انگل واره
anglian
U
زبان قوم انگل ها
hemoflagellate
U
تاژکداران انگل خون
leech
U
خفاش خون اشام انگل
gonococcus
U
انگل یا میکرب سوزاک گونوکوک
leeches
U
خفاش خون اشام انگل
heterophyte
U
گیاه انگل گیاهان دیگر
wheat eel
U
کرم کوچک انگل گندم و علوفه
wheatworm
U
کرم کوچک انگل گندم و علوفه
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
plasmodium
U
نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند
microparasite
U
انگلهای کوچک وذره بینی ریز انگل
roundworm
U
انواع کرم های گرد انگل روده
pinworm
U
کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
land shark
U
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
gamete
U
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
flagellant
U
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
epizoic
U
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
engels law
U
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
granulation tissue
U
گوشت نو
meats
U
گوشت
meat
U
گوشت
proud flesh
U
گوشت نو
flesh
U
گوشت
brawn
U
گوشت
preserved meat
U
گوشت
viand
U
گوشت
flesh and blood
U
گوشت
flesh-and-blood
U
گوشت
basting
U
گوشت
pulpless
U
بی گوشت
spareribs
U
گوشت دنده
red meat
U
گوشت گاووگوسفند
venison
U
گوشت گوزن
flash hook
U
قلاب گوشت
green meat
U
گوشت کهنه
flesh hook
U
قلاب گوشت کش
french chop
U
گوشت دنده
fuzz ball
U
گوشت زیادی
fleshmonger
U
گوشت فروش
flesher
U
گوشت فروش
gambrel
U
قلاب گوشت
fruit pulp
U
گوشت میوه
beef
U
گوشت گاو
minces
U
گوشت قیمه
veal
U
گوشت گوساله
rib
U
گوشت دنده
meatier
U
گوشت دار
meatiest
U
گوشت دار
meaty
U
گوشت دار
gravy
U
شیره گوشت
pot roasts
U
گوشت اب پزشده
mince
U
گوشت قیمه
dripping
U
چکیده گوشت
beefed up
U
گوشت گاو
grill
U
گوشت کباب کن
grilling
U
گوشت کباب کن
grills
U
گوشت کباب کن
ham
U
گوشت ران
horseflesh
U
گوشت اسب
beefy
U
گوشت الو
outgrowth
U
گوشت زیادی
pot roast
U
گوشت اب پزشده
lamb
U
گوشت بره
lambs
U
گوشت بره
brisket
U
گوشت سینه
butchery business
U
گوشت فروشی
carneous
U
گوشت مانند
sirloins
U
گوشت راسته
carnification
U
گوشت سازی
carnosity
U
گوشت زیاد
caruncle
U
گوشت پاره
collop
U
برش گوشت
meat fly
U
مگس گوشت
blowfly
U
مگس گوشت
pork
U
گوشت خوک
pancreas
U
خوش گوشت
emaciated
U
گوشت رفته
sirloin
U
گوشت راسته
pancreases
U
خوش گوشت
carrion
U
گوشت گندیده
beef tea
U
جوهریاشیره گوشت
diastasc
U
اب خوش گوشت
mutton
U
گوشت گوسفند
flab
U
گوشت اضافی
pulpous
U
گوشت دار
pemmican
U
گوشت خشکانده
pemican
U
گوشت خشکانده
sarcophagous
U
گوشت خوار
luncheon meat
U
گوشت ساندویچی
top round
U
گوشت کبابی
white meat
U
گوشت سفید
chopping board
U
تختهسبزیو گوشت
flab
U
گوشت شل و آویزان
the pulp of an apple
U
گوشت سیب
surloin
U
گوشت مازه
goose
U
گوشت غاز
chop
U
گوشت کتلت
chop
U
گوشت دنده
leg
U
گوشت ران
shoulder
U
گوشت سردست
stringers
U
چنگک گوشت
killcalf
U
گوشت فروش
meatman
U
گوشت فروش
shin
U
گوشت قلم پا
masher
U
گوشت کوب
mangler
U
گوشت خرد کن
lappet
U
گوشت اویخته
lenten
U
بی گوشت لاغر
leal meat
U
گوشت لخم
incarnant
U
گوشت نو اور
haslet
U
گوشت کبابی
consomme
U
اب گوشت تنگاب
murrain
U
گوشت مرده
stringer
U
چنگک گوشت
shins
U
گوشت قلم پا
Frozen meat ( food ) .
U
گوشت ( غذای ) یخ زده
Her flesh is flabby.
U
گوشت بدنش شل است
dainty
U
گوشت یا خوراک لذیذ
spare ribs
U
گوشت دنده با استخوان
fricassee
U
راگوی گوشت پرنده
cold cuts
U
گوشت پخته سرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com